پرسش: [در صوت نیامده است]

پاسخ: توسل جمعي يا روي اين‌ها[1] باید باشد يا این‌که آن دعاهايي كه داخل این‌ها هست یک قسمت‌هاييش، روی آن‌ها باید باشد يا این‌که آن توسل‌های جمعی اخلاصش آن‌قدر زياد باشد كه به هرز ندهد وقت را و حواس را پرت نكند. چون گاهی وقت‌ها خاصيت غيبت اين است، در مساجد یا هيئات غالباً وقت پِرتي زياد است؛ مسائلي كه لازم نيست مطرح می‌شود و ذهن‌ها را خراب مي‌كند. الآن چون فرصت نداريم بايد ببينند كه آيا در اين نشست چيزي عايدشان مي‌شود؟ يعني گذشته را بررسی کنند، با گذشته مقايسه كنند.

پرسش: [در صوت نیامده است]

پاسخ: آره دیگر! اذن کلی‌اش این است. ولي خب بُرد استخاره هم خيلي پايين آمده است. یعنی الآن خود استخاره رفته در واحد اسم الهيِ مكر و حق را ناحق نشان می‌دهد و ناحق را حق نشان مي‌دهد! اين همان ته‌مانده‌ی همان بركاتي است كه از ما دارد گرفته می‌شود. اين عصاي دست یك منتظر است. یکی‌اش همین بخش توکل است كه اسمش استخاره است که این هم این‌جوری خودش را نشان مي‌دهد. (زياد نمي‌شود به آن اعتماد كرد) یا این‌که شايد همين اسلامي است كه الآن حضرت گفته است به دست ما رسيده. اسلام تکیده شده از واقعيت‌ها! در بعضي جاها مي‌گفتند به‌زودی نماند از اسلام جز نامي و از قرآن جز رسمي يا برعكسش. خيلي از عبادت‌ها ظاهري است؛ به باطنش كاري ندارند و كلاً شايد اخت‌گيري مردم در دين غيبت همين مقوله باشد كه ظاهرش را مي‌بينند و شايد تضادش با «یَأتِ بِدینٍ جَدید» همین باشد كه آن ديني كه حضرت مي‌آورد دين محتوا است، دین واقعیت است، دین اصالت است و آن ديني كه دست‌به‌دست گشته و دوره‌هاي مختلف زماني و مكاني به آن خورده و خشكیده شده و آن حرارتش و آن اثر و ثمرش گرفته شده نیست! آن مراتب را براي خودش که نمی‌گوید! براي ما گفته است يعني مي‌خواهد بگويد یك تجدیدنظر بكنيد و ببينيد آیا این دینی که دارید، اين اعتقاداتی که دارید، این وابستگي‌ به خدا كه دارید، مستلزم یك سري قواعد واقعي است يا این‌که همین‌جوری روي عادت، روی علاقه، روی ارث، دين موروثي بوده؟ بيشتر روي اين مسئله بوده است.

پرسش: پرستش چيست؟

پاسخ: پرستش يعني وابستگي انسان به یک‌چیزی كه اول همان تعریفی كه شده «مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی اَحَبَّنی وَ مَن اَحَبَّنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتَهُ وَ مَن عَشَقَتَهُ قَتَلتَهُ وَ مَن قَتَلتَهُ فَعَلی دِیَتَهُ وَ مَن عَلی دِیَتَهُ فَاِنّا دِیَتُهُ»؛ يعني این‌که انسان پیدا می‌کند خدا را به‌عنوان تكیه‌گاه، به‌عنوان همه‌کاره، «أَلَسْتُ أَوْلى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ» به‌عنوان ولایت؛ بعد كه پيدايش كرد جذبش مي‌شود؛ جذبش كه شد رويش حساس مي‌شود؛ وقتی حساس كه شد می‌رود دنبالش؛ مي‌رود ببيند که اين كیست؟ يعني معرفت! وقتی‌که معرفت كامل شد او را مي‌پرستد. او را می‌پرستد يعني از قالب خودش درآمده و به قالب او مي‌رود. يعني «إِرْجِعِى إِلَى‏ رَبِّکَ»[2]؛ يعني «إِنَّا لِلّه و إِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ»؛[3] یعنی این‌که «وَ أَعْبُد رَبَّکَ حَتَّی یَاتِیَکَ الیَقِینُ»[4]؛ نهايتش خالي شدن از خودش و مقام تسليم و رضا است.

[1]– نسخه‌ها

[2]– سوره‌ فجر، آیه‌ 28

[3]– سوره‌ بقره، آیه‌ 156

[4]– سوره‌ حجر، آیه‌ ۹۹