معرفت خدا به حدي سنگين است كه خود خدا در قرآن می‌گوید: «وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ»[1]؛ يعني اين كه هرچه‌قدر كه تو موحد باشي، مؤمن باشي، باز خدا را نشناختي!

بعد خداوند اسماء و صفاتي دارد كه بعضی‌هایش متضاد است و این‌ها در زندگي بشر نقش دارند؛ يعني رابطه‌ی ولايي دارند با انسان و انسان را سرپرستي می‌کنند اين اسامي و صفات! [صوت قطع شده است] انسان پرورش پيدا می‌کند و اين تضادها بايد حل‌وفصل بشود و انسان توحيد را بی‌پیرایه و بدون تبصره و تحشيه بفهمد و ببيند تا آماده بشود براي «يَأْتِ بِدينٍ جَديد» چون دين جديدی كه امام عصر می‌آورد يك ديني است كه مورد پذيرش سران و استوانه‌های امت نيست؛ يعني سران امت (سادات بني فاطمه و قضات و مراجع ديني) كه در معرفت الامام نوشتند مخالفت می‌کنند با حضرت! خب چرا مخالفت می‌کنند؟ به خاطر اين كه حضرت با چهارچوب‌های جديد خدا را معرفي می‌کند و با آن استاندارد گذشته متفاوت و متضاد است!

براي همين ما هم می‌گوییم چون الآن نزديك ظهور است و همه‌چیز حكايت از اين دارد كه پایانه‌ی غيبت است (حالا امروز پايانش است يا هفته‌ی ديگر است یا ماه ديگر است یا سال ديگر است) و بايد خودمان را آماده كنيم! انتظار معنايش اين نيست كه هي دعاي ندبه بخوانيم و بگوییم كه چه موقع می‌آیی بلکه معنايش این است كه خودمان را آماده كنيم مطابق با آن ديني كه ايشان می‌آورد! حالا آن ديني كه ايشان می‌آورد نمی‌دانم چيست و لذا بايد روي اين تضادهاي توحيدي فكر كنيم! مثلاً فرض كن خدا می‌گوید توكل كن به من، او می‌گوید توكل كن و قرآن می‌گوید توكل كن تا رستگار بشوي درصورتی‌که ما توكل می‌کنیم ولي داخل چاه می‌افتیم! روی اين بايد فكر كنيم! چرا؟ استخاره بخشي از توكل است؛ می‌گوید استخاره كن كه راهنمایی بشوي ولی استخاره می‌کنیم و داخل چاه می‌افتیم! خب چرا این‌جور شده؟ و ابعاد مختلف ديگري كه هست بايد رویش فكر كنيم! اين فكر هم در خلوت به دست می‌آید چون الهام از غيب است! براي همين می‌گوید كه یک‌ لحظه فكر كردن از صدها سال عبادت پيش خدا مقرب‌تر است[2] چون عبادت می‌کنیم همین‌طوری تقلیدی؛ یک‌چیزي ياد گرفتيم که هي تند تند يك نمازي بخوانيم بدون فكر، بدون اين كه انرژی به دست بياوريم ولي فكر كردن روي اين ابعادِ صفات و اساميِ الهي باعث می‌شود انسان رشد نَفْساني پيدا کند! اين نَفْس لوامه‌اي كه خدا به ما داده (كه همان وجدان است، پايگاه خدا است، سفارت خدا است در وجودمان) اين احتياج به غذا دارد و غذایش فكر است! فكر درباره‌ی چي؟ درباره‌ی اين كه از كجا آمده‌ایم؟ به كجا می‌رویم؟ چي هستيم؟ «مَنْ عَرَفَ نَفْسَه فَقَدْ عَرَفَ ربَّه» هر كه خودش را شناخت، خدا را می‌شناسد! خب ما می‌خواهیم خودمان را بشناسیم، چه‌جوري بشناسیم؟ اين كه اين دست است؟ چه‌جوري است؟ اين پا است؟ اين شناخت نشد! اين علم پزشكي است، این علم زيست است! آن‌که خودمان را بشناسیم يعني نَفْسمان را بشناسیم؛ يعني آنچه در ارتباط با خدا است؛ يعني من خودم را بشناسم تا خدا را بشناسم! خب حالا اين ارتباط فی‌مابین من و خدا كه «إِنّا لِلِّه إِنّا اِلَیهِ راجِعُون»[3] تشكيلش می‌دهد، فكر كردن روي صفات و اسامي خدا است و روي آن تضادهايي كه الآن ما درگير شديم و جواب نمی‌گیریم! مثلاً می‌گوید: «أُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»[4] اينجا خدا چك كشيده و می‌گوید من را بخوانيد؛ تا من را خواندي، فوراً جوابت را می‌دهم! ما می‌خوانیم و صد سال دیگر هم جواب نمی‌آید! چرا نمی‌آید؟ بايد روي اين فكر كرد! يا می‌گوید كه: «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ»[5] می‌گوید كه مضطر نيستي؟ من را بخوان! چرا دنبال كسي ديگر می‌روی؟ خب ما همه يك عمري دنبال خدا بوديم و دائماً هم بیچاره‌تر شده‌ایم! روي این‌ها بايد فكر كنيم! چي شده؟ چرا این‌جوری است؟ علت چيست؟ علت ناکامی‌ها چيست؟ این‌جوری هم ظرف زمان را كه غيبت است می‌شناسیم و هم توحيدمان شسته رُفته می‌شود و آن غبارهايي كه در اثر مرور زمان 1400 و خرده‌ای سالِ گذشته به آن نشسته كنار می‌رود. بعد هم كه اين آقا قيام كرد، ظهور كرد، با حرفش مي‌توانيم راه بيايیم اما اگر در آن تارهاي فكري آباء و اجدادي مانده باشيم و مكث كرده باشيم، اين آقا که می‌آید برایمان جديد است دين! این است كه نمی‌پذیریم و با آن مخالفت می‌کنیم! [صوت قطع شده است]

[1] سوره‌ زمر، آیه‌ 67

[2] به دو روش دستیابی به بینش یعنی تفکر در خلوت و مباحثه‌ی جمعی در فایل‌های متعددی اشاره شده است؛ مانند صوت شماره 61 (در ادامه‌ی همین فایل گفته شده که در خلوت ذهن باز می‌شود)، صوت شماره 186، صوت شماره 56، صوت شماره 30، صوت شماره 48، صوت شماره 54. در صوت شماره 22 به تفکر درونی در خلوت و سکوت بیشتر اشاره شده است. در صوت شماره 5 هم به برتری تفکر نسبت به عبادت پرداخته شده است. در مورد تفکر در خلوت و سکوت و خاموشی در فایل‌های متعدد گفته شده است مانند صوت شماره 5، صوت شماره 23، صوت شماره 30.

[3] سوره‌ بقره، آیه‌ 156

[4] سوره‌ غافر، آیه‌ 60

[5] سوره‌ نمل، آیه‌ 62