(این متن مربوط به «صوت شماره ۱۰۴: صفحه ۱۱ تا ۱۲» است و اصلاح الفبای توحید، صفحه‌ 12 در آرشیوهای قدیمی با نام‌های «صوت شماره 406: صفحه‌ 9 تا 12» و «صوت شماره 488: صفحه‌ 11 تا 14» نیز ذخیره شده است که گردآورنده به «صوت شماره ۴۸۸» دسترسی نداشت).

70- مرزهای اعتقادی چه می‌شود؟

کتاب قصاریه باب 77، صفحه‌ 12- «الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِفَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ» حضرت می‌گوید که: حکمت گمشده‌ی مؤمن است. حکمت چیست؟ حکمت از علم بالاتر است. حکمت به ضمائر هستی نگاه می‌کند، به ژن‌های بشر توجه می‌کند، به سلول‌های بنیادی آمدن و رفتن نظر می‌کند. حضرت می‌فرماید که: دنبال پیدا کردن حکمت باش اگرچه معلم تو، طرف تو، مرشد تو، مرجع تو منافق باشد! یعنی این‌قدر در اسلام واقعی مرزها برداشته شده و هیچ مرزی و حدی نیست و  این‌جور نیست که تو منافق هستی، تو کافر هستی، تو مشرک هستی، تو مرتد هستی، پس من نیایم پیش تو، از تو سؤال نکنم، از تو ارائه‌ی طریق نپذیرم! نه!

 

71- عقل‌گرایی:

قصار باب 227- «وَ قِيلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ» از حضرت سؤال کردند عاقل کیست؟ «فقال هُوَ الِّذِي يَضَعُ الشَّيْءَ مَوَاضِعَهُ» عاقل کسی است که هر کاری می‌کند درست انجام بدهد. پس این نشان می‌دهد که انسان عاقل کاری انجام می‌دهد، اگر مشروع هم نباشد مقبول خداوند است. ممکن است یک‌چیزی را عقل قبول کند و شرع نپسندد! اینجا مستقلاً عقل می‌تواند حکم بدهد و حکمش هم مرضیّ خداوند است.

 

72- از دلایل جبر:

قصار، باب 242- «عَرَفْتُ آللّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ العَزَائِمِ، وَ حَلِّ آلْعُقُودِ» حضرت فرمود: خدا را شناختم از این‌که هر کاری خواستم بکنم مانع شد و هر کاری کردم به همش زد؛ یعنی ما اینجا هیچ‌کاره هستیم؛ قلم و کاغذ و دفتر و جوهر و فکر و زمان و ثانیه و همه‌چیز در اختیار او است.

 

73- در معرفی امام عصر و زمان غیبت:

فصلی از غرایب کلام حضرت، باب اول- «فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ، ضَرَبَ يَعْسُوبُ الدِّينِ بِذَنَبِهِ، فَيَجْتَمِعُونَ إِلَيْهِ» فرمود: وقتی عمر غیبت تمام شد «يَعْسُوبُ الدِّينِ»؛ («يَعْسُوبُ الدِّينِ» از القاب امیرالمؤمنین است؛ یعنی رئیس دین، پیشوای دین. حضرت این عنوان را، این لقب را داده به فرزندش مهدی) می‌گوید: وقتی‌که به پایان رسید زمان غیبت، حضرت می‌زند به گناهش! گناهش چیست؟ امام که گناه نکرده! اینجا گناه به معنای خود اصل غیبت است؛ یعنی اصل زمان غیبت که مردم دورش جمع می‌شوند! اینجا سؤال ما این است که وقتی این زمان غیبت (این ظرفی که ما در آن به دنیا آمدیم، در آن زندگی می‌کنیم، در آن می‌میریم) اصلش گناه است، خاصیتش گناه است، تأثیرگذاری‌اش گناه است، ما چه‌جوری با گناه کردن مواخذه می‌شویم؟ یعنی می‌خواهم بگویم جهنم حق است و عدل حق است و خدا به عدالتش ما را می‌برد جهنم ولی این‌ها یک پل‌های فرار از جهنم است که خدا ساخته و آماده کرده است و با هزار و یک دلیل خداوند می‌بخشد بدون حساب.

 

74- نفی مقالات دیگر:

کتاب قصاریه 295- «النَّاسُ‏ أَبْنَاءُ الدُّنْیَا وَ لَا یُلَامُ الرَّجُلُ عَلَى حُبِّ أُمِّهِ» حضرت فرمود: مردم بچه‌های دنیا هستند و بچه دوست دارد برود توی بغل مامانش و نباید ملامت کرد، مذمت کرد کسی را که مادرش را دوست دارد! این درست خلاف آن‌چیزی است که قبلاً می‌گفتند رفض دنیا کنید. اینجا نمی‌گوید دنیا خوب است بلکه  مردم نسبت به دنیا این عاطفه را دارند، این احساس را دارند. حالا ما سؤال می‌کنیم کسی که دنیاطلب شده باید کتک بخورد از ناحیه‌ی خداوند؟ خب وقتی‌که این‌جوری است، خمیرمایه‌ی این آب‌وخاک این است، انسان جذب شود برود به سمتش چشم‌وگوش‌بسته، هر چی این دنیا می‌گوید بگوید چشم، بعد در قبالش باید آزار ببیند؟ این‌ها از مواردی است که باید رویش فکر کرد!