(این صوت در برخی نوشتارهای منتشر شده با عنوان «صوت شماره 55: 11 بهمن» نام‌گذاری شده است.)

پرسش: [در صوت نیامده است]

پاسخ: آن‌چیزی که مورد بحث است و نیاز به آماده‌باشِ اعتقادی دارد برای ورود به ظهور، آن اسامی و صفاتی است که ارتباط تنگاتنگ با بشر دارد؛ یعنی فی‌مابین خالق و مخلوق است و به‌نوعی ریش انسان در دست این فرازهای توحیدی است؛ آن‌هایی که کاربرد دارد، آن‌هایی که ساری و جاری است در زندگی روزمره و روی خلقت انسان! ما با آن‌ها کار داریم!

بعد حالا کلاً ما نباید زیاد پرده را کنار بزنیم و به آنچه رسیده‌ایم همه را بگوییم چون باید جامعه برسد! من پارسال مطرح کردم این مباحث توحیدی را، برای خیلی‌ها سنگین بود! حتی بعضی‌ها گفتند آقا از دین آباء و اجدادش درآمده و … ولی امسال خیلی‌ها رسیدند؛ یعنی به این تنگناها که افتادند از این‌طرف در این فشارهای زمان غیبت، رفتند سراغ آن تعهدات فطری که اسماء و صفات خدا دارد و دیدند تعطیل شده چون توحید می‌دانید رسیدنی است؛ خواندنی نیست، شنیدنی نیست، گفتنی نیست! چون مربوط به حقیقتِ نَفْس است؛ «مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»! من الآن برای شما هر چی هم بگویم و شما هر چه‌قدر هم من را قبول داشته باشی ثقیل است برایت. وقتی ثقیل باشد، یک جنگ اعتقادی در وجودت شروع می‌شود؛ یک‌جوری می‌شود هم آن دین قبلی‌ات را از دست می‌دهی، هم به دین جدید نمی‌رسی! هم الفبای توحید آباء و اجدادی‌ات را به دیده‌ی شک می‌بینی و هم به ضرس قاطع به چیز جدید نرسیدی! این است که باید برسند و رسیدنش هم آن‌که در قرآن آمده «استضعاف» است! «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ»[1]؛ این ارض، این ارثی که خدا می‌خواهد بدهد، دست‌به‌دست گردانده، به کسی‌ هم نداده، همین‌طوری گفته: «وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ»[2]، این یک بخشش «حاکمیت بر جامعه» است و بخش عمده‌اش «انفرادی» است؛ یعنی مقوله‌ی یافتنی‌های آحاد انسان، آنچه به دردش می‌خورد! این علمی که به دردش می‌خورد، علم ماورایی است، علم غیر اکتسابی است! آن علوم غریبه که می‌گویند بخشی از این‌ها است. بعد این در واقع همان «أَلْعِلْمُ نُورٌ» است.

لذا در مورد قیامت هم ما الآن چند تا گزینه داریم؛ اگر به کسی خواستید بگویید، فعلاً گزینه‌ی من نیست! توجه کردید! من اینجا با بعضی از آخوندها بحث می‌کنم راجع به مسائل توحیدی، این‌ها نظرات آن‌ها است. من هنوز مسجل برایم نشده! چون دین اسلام هم باز نکرده مسائل را و خدا هم طبق همان فاکتور که می‌گوید من را نشناختید «وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ»[3]، نه می‌توانیم بگوییم این‌ها هست نه می‌توانیم بگوییم نیست!

یک گزینه این است که اصولاً این بهشت و جهنمی که توصیف شده در همین دنیا است. بعد یک گزینه می‌گویند پس تناسخ درست است؛ یعنی الآن اگر شما از دنیا رفتید، صد سال دیگر، پانصد سال دیگر دوباره می‌آیید. در زمینه‌ی تناسخ هم باز رد شده ولی چون روایت را خودت می‌دانی «اَلآیَةُ قَطْعِیُّ الْصُدُور وَ ظَنِّیُّ الْدِلالَة وَ رِوایَةُ ظَنِّیُّ الْصُدُور وَ قَطْعِیُّ الْدِلالَة» روایت را ما نمی‌توانیم که به ضرس قاطع بگوییم که این هست یا نیست.

گزینه‌ی دیگر این است که قیامت هست، بهشت و جهنم هم هست؛ ما هم ناخواسته گناه کردیم، زورکی گناه کردیم و اینجا می‌رویم در واحد شفاعت. بله، خدا عادل است و می‌خواهد مجازات کند، جزای کردار کند منتها شفاعت می‌آید جلو! چه‌قدر درباره‌ی شفاعت آیه داریم، چه‌قدر روایت داریم، چه‌قدر حدیث داریم! پس این هم یک موضوع است. این به نظر من قوی‌تر است که قیامت هست، آتش هست، وعده‌ها درست است ولی شفاعت هم هست! شفاعت هم که خودت می‌دانی چه‌قدر زیاد است! «مَنْ بَکَی أَو أَبْکَی أَو تَبَاکَی وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّة»؛ از این مسائل زیاد داریم.

حالا ان‌شاءالله من در یک فرصت بیشتری این مفاتیح را دارم می‌تکانم و نکات خاص آن را درمی‌آورم؛ یک مقدارش را برایت خواندم و یک مقدار بیشترش مانده که مخصوصاً این دعای عرفه است که چه‌قدر پربار است! ولی همین، ترسم این است که ظرفیت را نداشته باشد شنونده و «کَلِّمَ النَّاسَ عَلَي قَدْرِ عُقُوْلِهِم» دست و پای من را گرفته؛ می‌ترسم آنچه را یافتم بگویم! چون این یافتن هم در غل و زنجیر بیهوده نبوده؛ خداوند فشار می‌آورد، له می‌کند تا به آدم یک‌چیزی بدهد (دیو چو بیرون رود فرشته در آید)! نَفْس را خوب می‌تکاند با همین آزار و اذیت زمان، بعدش «أَلْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللّه‏ فِى قَلْبِ مَنْ يَشآءُ» را جاری و ساری می‌کند. حالا ان‌شاءالله همه‌ی این مباحث را کم‌کم برایت باز می‌کنم و می‌گویم.

 

[1]– سوره‌ قصص، آیه‌ 5

[2]– سوره‌ هود، آیه‌ 122

[3]– سوره‌ زمر، آیه‌ 67