(این صوت در دیگر نوشتارهای منتشر شده با عنوان «صوت شماره 43-الف: 28 صفر» نام‌گذاری شده است.)

ذکر دعا که در این ایام خوانده می‌شود به‌غیراز آن است که در گذشته می‌خواندیم؛ یعنی به همراه هجی کردن کلمات و تقطیع کردن جملات و محاجه‌ی با نَفْس لوامه که نماینده‌ی خدا است در وجودمان.

یکی از آیاتی که در این سه چهار روز وارد است تا اول ماه ربیع، آیه‌ 34 سوره فاطر است: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ» که این را زیاد خوانده‌ایم ولی با محاجه باید بخوانیم!

می‌گوید که، الف و لام تخصیص آمده است روی حمد؛ یعنی حتماً و حتماً و یقیناً باید حمد و ثنا و سپاس و ستایش را برای خدا کرد! کدام خدا؟ می‌گوید: «لِلَّهِ الَّذِي» آن خدایی که این موقعیت و منصب را دارد. موقعیت و منصب چه‌چیزی است؟ «أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ» آن خدایی که بیرون می‌برد از دل‌ها غم و غصه را. «إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ» این هم چکی است که خدا داده، تعهد الهی است؛ معرفی خدا است در این زاویه و تعیین مطالبات بشر نسبت به خدای خودش که غیر از خدا کسی را ندارد.

خب وقتی می‌خوانیم، می‌گوییم که آیا ما که یک عمری خدا را سپاس کردیم از دلمان و از وجودمان، از زندگی‌مان غم و غصه رفته یا نرفته است؟ دقیقاً نرفته! چون ما در حَرَج هستیم، در عُسر و حرج هستیم، در هَرج‌ومرجِ تقدیرات هستیم؛ ضد فرج هستیم! خب چرا نرفته است؟ این قاعده و قانون و حکمی که آمده، 1433 سال از عمرش می‌گذرد. بعد هم خود ظرف زمان خلاقِ حزن و اندوه است؛ یعنی همین شرالازمنه! چرا این برطرف نمی‌شود؟

بعد اینجا باز خداوند تعهداتش را تشدید می‌کند. «إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ» خدای تو «لَغَفُورٌ»! لام، لام تأکید است، بر غفران آمده؛ یعنی حتماً و یقیناً و بایستی این‌طور باشد که می‌آمرزد؛ یعنی عفو می‌کند؛ یعنی عذاب را که تو ناله می‌کنی در هنگام سوختنِ زمان، می‌بخشد و کظم غیظ می‌کند و شکور است! شکور دارای معانی مختلف است و یکی از آن این است که وقتی تو حمد می‌کنی این خدا را بر اساس این مقوله و منصب، یقیناً خداوند واکنش نشان می‌دهد و جواب می‌دهد!

در آیه‌ی دیگری که در این ایام وارد است، آیه 53 سوره زمر است. باز باید با محاجه، با ترکیب‌بندی جدید خوانده شود؛ یعنی آماده شدن برای «یَأْتِ بِدینٍ جَدید وَ کِتابٍ جَدید وَ سُلْطان جَدید» و این محقق نمی‌شود مگر این‌که در این دم آخر، انسان الفبای توحیدش را اصلاح کند؛ یعنی آن توحیدی که باید باشد و نبوده را باید بشناسیم که خدا می‌نالد و اعتراض می‌کند و اظهار نارضایتی می‌کند و می‌گوید: «و مَا قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ»[1] من را نشناختید! باید اصلاح شناخت کنیم!

این آیه[2] می‌گوید: «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا»، این‌ها همه قدیمی است ولی به طریقه‌ی جدید با هجی نَفْسانیِ مهیا باید انجام شود! «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ» ای کسانی که گناه کردید، اسراف کردید عمرتان را و نَفْستان را خراب کردید، «لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» از رحمت الهی ناامید نشوید! «إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا» خدا همه‌ی گناهان را می‌بخشد «إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»!

اینجا چک‌هایی که خدا کشیده مربوط به ازل است پس الی‌الابد است و می‌گوید: «يَا عِبَادِيَ»! اول این‌که ما عباد او هستیم یا نیستیم؟ اول خودمان را محاکمه می‌کنیم که ما بنده‌ی خدا هستیم یا نیستیم؟ اگر نیستیم بنده‌ی چه کسی هستیم؟ بالاخره ما باید در بند یکی باشیم! یا خدا هست یا شیطان یا بت. بت انسان هم می‌تواند خودش یا اشخاص باشد. خب شیطان نیست چون شیطان متعارض با این خطی است که تابه‌حال آمده‌ایم (دین آباء و اجدادی) و اشخاص هم که نیستند چون اگر بودند نفعی به ما می‌رساندند و ما را یاری می‌کردند و ما را از این وَیلِ[3] زمان نجات می‌دادند. پس بنده‌ی خودش هستیم؛ ثابت کردیم برای خودمان ‌که بنده‌ی خدا هستیم.

خب اسراف کردیم، خب گناه می‌کنیم چون بشر هستیم و ضعیف‌النَفْس هستیم ولی اینجا می‌گوید که (دعوتمان کرده) می‌گوید: «لَا تَقْنَطُوا» ناامید نشوید، سرخورده نشوید، نگویید که گناهان ما زیاد است، «مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» رحمت خدا دریایی است که تمام معاصی را می‌شوید! «إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا» خدا اینجا می‌گوید من همه‌ی گناهان را، مجموعه‌ی معاصی را می‌بخشم.

طبق این قاعده، نباید بگوییم که چرا گرفتار می‌شویم. (چون عملِم دی، پاپیچیم دی) چون من کاری کردم دارم تاوانش را پس می‌دهم! نه! ما کار کردیم، گناه کردیم ولی این برگ برنده در دستمان است و هر معصیتی کرده‌ایم طبق این حواله و برات و سفته‌ی الهی بخشیده شده است! پس ادامه‌ی این فشار زمان برای چه‌چیزی است؟ زیر سؤال می‌رود، باید بازخواست کنیم صفات و اسامی خدا را در زمینه‌ی نجات خودمان!

امروز هم روز محاسبه‌ی نَفْس است؛ یکی از روزهای بزرگ تاریخ، روز شهادت پیغمبر است! پیغمبری که این کتاب را برای ما آورده؛ او اگر نمی‌آمد که قرآن نمی‌آمد! پیغمبری که اسلام را آورده؛ اگر او نمی‌آمد اسلام را نمی‌آورد! پیغمبری که رابط بوده بین خلق و خالق؛ اگر او نبود ما خدا را نمی‌شناختیم! پس امروز باراندازِ تمام شکوائیه‌ها است، شکوائیه‌هایی که باید مستقیماً از خدا کرد؛ خدایی که خودش را متعهد معرفی می‌کند؛ یعنی ما خیال نکنیم که ما در آن حد نیستیم که بخواهیم از خدا مطالباتی داشته باشیم، طلب داشته باشیم، عرض‌اندام کنیم! خود خدا می‌گوید که من به شما بدهکار هستم! آیه 40 سوره بقره: «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکمْ» وفا کنید به عهد من، وفا می‌کنم به عهدتان! وفای به عهدِ خدا همان بیعت روز ازل و الست است؛ «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ»[4]! ما وقتی‌ فهمیدیم در دین خدا زاییده شدیم و رشد کردیم و بزرگ شدیم و همراه خدا بودیم و تکیه به خدا کردیم و خدای نادیده را خریدیم و همه‌ی مایملک را که مهم‌ترینش عمر بود در کف دست اخلاص گذاشتیم و ایثارگرانه به خدای خود بازپرداخت کردیم، پس خداوند هم به ما متعهد است؛ «أُوفِ بِعَهْدِکمْ»! پس معلوم می‌شود خدا متعهد است. وقتی خدا متعهد است، مسئول است؛ وقتی مسئول است، وظیفه دارد؛ وقتی وظیفه‌مند است، مورد بازخواست و سؤال قرار می‌گیرد. پس ما داریم طبق این اجازه و اذنِ خدا از خدا سؤال می‌کنیم و اعلان نیاز می‌کنیم.

«إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»، باز هم ادامه‌ی همین چک است؛ می‌گوید او بخشنده است و مهربان است. بنابراین در این ایامی که به نظر من شده «امروز فردا» کار غیبت، چون آخرین مرحله از معرفی پایانه‌ی غیبت همین خَسفُ الارضِ تهران است که می‌گوید در کنار رِی شهر بزرگی بسان مملکتی ایجاد می‌شود و مردم به خسف الارض مبتلا می‌شوند! این فرورفتن زمین ممکن است زلزله باشد که الآن نیامده و آنچه آمده، فرورفتن مردم در مشکلاتی است که این دیگر انکارناپذیر است! هوای آلوده، آب آلوده، اقتصاد خراب، چه کنم چه کنم، جوری که همه عاجز شدند و همه ناله و فریاد می‌کنند؛ این خسف الارض است؛ یعنی همه‌ی مردم [صوت قطع شده است]

[1]– سوره‌ زمر، آیه‌ 67

[2]– سوره‌ زمر، آیه‌ 53

[3]– چاه

[4]– سوره‌ یس، آیه‌ 60