در اختتام فاطميه و جمادیالثانی هستيم و انقلاب آسماني و بههمریختگیهای فضايي نشان میدهد كه خبرهاي مهمي بر سر راهمان قرار گرفته؛ فقط بايد که صبر را زياد كرد. صبر در همهی مقولههای زندگي نقش دارد و توجه به اين مسائل توحيدي خيلي مهم است! در همهی شئون زندگي نسخه دارد و اين كلمات همهی ما را هدايت میکند؛ صبرمان را بالا میبرد و ما را نسبت به عملكردمان آگاهمان میکند. ما وقتیکه عادت كرديم به الفباي توحيدي آباء و اجدادي، برایمان سخت است شنيدن كلمات نو كه يا مغايرت دارد با آن اصول گذشته و يا اینکه همراهش نیست، مترادفش نيست. بايد آماده بود براي ورود به سرزميني كه كاملاً متضاد با این آبوخاک است و ناهمگون است با اين سرزمين! بايد خودسازی كرد که یک ديني میخواهد بيايد كه آنقدر تحملش و ديدنش و هضمش و قبولش سخت و سنگين است كه آدمي را به هم میریزد و برميآشوبد! آشفتگي را در همهی ابعاد قرار میدهد به حدي كه بزرگان امت مقابله میکنند. ما براي اینکه یِکِه نخوریم از ورود به آن سنت زيباي نامعمول و بتوانيم بهخوبی بتوانیم راه بياييم با مصلحي كه اصلاحش اصلاحات فطري است باید آماده بشویم! يعني وقتي ما به دنيا آمديم، در این دنیا يك قول و قرارهايي داشتیم در فطرتمان، در باطنمان، كه در يك مسير خاصی حركت كنيم كه اسمش «إِرْجِعِي إِلى رَبِّكِ»[1] بود و نشد و آمديم در يك حوزهای نَفَس بکشیم به نام «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»[2] كه آنهم مقدر نشد و آمديم كه براي خدا باشيم «مَنْ کَانَ لِلَّهَ کَانَ اللَّهُ مَعَه» آنهم از دستمان رفت! يعني هر چه فرصت بود براي ما، همهاش سوخته شد. اين فرصتها اولش معنوي بود ولي در ماديات اثر میکند. مثلاً شما فرض كنيد كه باب اجابت، معنوي است ولي باب اجابت وقتي بسته میشود، تو فقير میشوی، از باتلاق فقر بيرون نمیآیید! چرا؟ چون درِ اجابت بسته است! وقتي مريض میشوید، نسخهها اثر نمیکند! چرا؟ چون تو گرفتار لجنزار غير اجابت دعا شدي! درها را بسته و ما را در مسير سخت انداخته و اینهمه اهرم نجات به ما داده مثل «أَمَّنْ یُجِیبُ»[3]، «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»[4]، «وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی»[5]. تمام اینها را که براي ما در حكم واحد اسم اعظم بود و آدم در خلقت اوليه داشت؛ يعني آدم در پيدايش خودش که در بهشت به وجود آمد، مشاهده كرد که هر چه میخواست دم دستش بود و به مرحله كُن رسيده بود «إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[6] و متأسفانه ارادهی خدا بود كه از آن بهشت بيرون آمد و بچههایش را هم وارد جهنم دنيا كرد و بعد گفتند كه يك بهشت ديگري هست قبل از قيامت به نام ظهور، به آنجا میروید. حالا سالها است كه رنج کشیدهاید تا گنج فرج را ببريد و اين رنجها در قالب مشكلات مادي است، دردها، رنجها، غمها، نارساییها، ناکامیها، نارواییها و هر چه در روزهاي مهم مثل فاطميه در ولادت و شهادت مادر ضجه زديد و ناله كرديد و استغاثه كرديد و از وجهه و آبروي مادر مايه گذاشتيد، خبري نشد و نشد که این نشدن یعنی تداوم بداء! حالا با فاطميه وداع كرديد و در العجب هستيد و اين فرهنگ جديدي كه به دست ما آمده، نسخهی العجب را اصلاح كرده؛ از اين به بعد شما طبق اين نسخهی جديد بخوانيد! قبلاً میخواندیم كه: «اَلْعَجَبْ ثُمَّ اَلْعَجَبْ»؛ اين «ثُمَّ» يك تأخير زماني در لغت است. «ثُمَّ» يعني پس؛ عجب است پس عجب است. عجب اولي غيبت و عجب دومي ظهور است. اين پس يعني معطل شدن؛ يعني همين شاهد بداء شدن. ولي در نسخههای جديد كه دیدهام، به من نشان دادهاند، میگوید: «اَلْعَجَبْ کُلَّ اَلْعَجَبْ»؛ بهجای «ثُمَّ»، «كُلَّ» گذاشتهاند و اين بهتر است و شما با اين نسخهی جديد بخوانيد! «اَلْعَجَبْ،کُلَّ اَلْعَجَبْ بَیْنَ جَمادی وَ رَجَبْ»؛ يعني عجب است از زمان پست غيبت كه شرالازمنه است. خيلي چيزها میبینید كه برايت عجيب است! از بين رفتن حق، نابودي عدالت، ضايع شدن خوبها، زير پا رفتن عزت، برافراشته شدن ظلم و اعتلاي نابخردان! اینها همه عجيب است! عدم اجابت دعا و روگرداني فرشتگان رحمت از سرزمين توحيد! اینها عجيب است!
«اَلْعَجَبْ کُلَّ اَلْعَجَبْ» ولي همهی عجب كه از همه مسائل گذشته عجیبتر است ظهور است؛ يعني اینکه ورق برگردد. ورق برگردد يعني كه الآن شما يك مطلبي در صفحهای میخوانید، تمامش دشنام، ناسزا، تلخ، زشت، كريه، ترسناك و لرز آور است؛ يعني هر چه شر هست شما در اين ورق دارید میبینید، میخوانید، لمس میکنید و تست میکنید. ورق برگردد يعني وقتي اين ورق را برگردانيد پشت آن را میبینید كه ضدش است، خلافش است؛ يعني در يك كلمه اینجا شر است و قرار است خير بياييد! پشت صفحهی نوشته شده خير. اين روي صفحه كه در آن به دنيا آمدهایم شر زار بوده است؛ شرارگاه بوده و من و تو هم شرخر بوديم؛ يعني متأسفانه بهرغم خواستهمان به هر چيزي دست میزدیم، شر، بد، نحس، زشت و كريه بوده و حالا قرار است كه «کُلَّ اَلْعَجَبْ» كه یکدفعه شب میخوابید در غيبت هستيد و صبح كه بيدار میشوید در ظهور هستيد! صبح كه بيدار میشوید درِ گوشَت صدا میزنند: «إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ»[7] وعدهی شما صبح بود. يادتان هست گفتم كه صبح میشود و اين شب يلداي غيبت به پايان میرسد؟ حالا كه بيدار شديد، آفتاب ظهور تابيده و صبح شده است و صبح يعني ظهور؛ يعني شبي كه نه ماه دارد و نه ستاره! ما در زمان غيبت ماه و ستاره داريم ولي اكنون چون انتهاي غيبت است ماه و ستارهاش هم رفته است؛ يعني حساب كنيد كه خورشيد پيغمبر بود، ماهش اهلبیت بود و ستارگانش خوبان امّت بودند؛ همه رفتند! اکنونکه تهديگ غيبت شده ديگر هیچکدام آنها پيدا نيست. ديگر ما هيچ نداريم! هيچ شفيعي كه با واسطه نزد او برويم، دامانش را بگیریم، دستش را بگيريم، يك نسخهای از او بگيريم، حالمان خوب شود، زندگیمان اصلاح شود، نداريم! الآن همهچیز از بين رفته. الآن شب تاريكی است كه در آسمان بر اساس وفور ابر، هيچ تابشي ماه و ستاره ندارد؛ روز هم نیست که خورشيد بتابد. بنابراين الآن در بدترين شرايط زیستمحیطی زندگي میکنیم. يعني هوايي كه استنشاق میکنیم آلوده است؛ آبي كه مینوشیم زهر است؛ غذايي كه میخوریم سم است؛ چشمها به هرجا خيره میشود زشتي میبیند و گوشها هر چه میشنود به مركزيت وجود بدي میرساند و خلاصه نبض انسان به بدي و باطل و آلودگي میزند. در چنين شرايطي ما هستيم و عليبنابيطالب پدر همهی شما كه در آستانهی ولادتش هستيم؛ از ايشان بخواهيد و به خاطر هر مشكلي كه دلتان میشکند و ناراحت میشوید، سرِ همان مشكل، سريع نَفَستان و دلتان و نَفْستان را به سمت خدا برگردانيد كه تمام اين مشكلها به خاطر نبود وعدههای تو است كه اگر وعدههای تو میبود ما اینگونه آزرده نمیشدیم!
انشاءالله خدا همهی شما را یاری کند! در حفظ حق باشید!
[1]– سوره فجر، آیه 28
[2]– سوره بقره، آیه 156
[3]– سوره نمل، آیه 62
[4]– سوره غافر، آیه 60
[5]– سوره بقره، آیه 186
[6]– سوره یس، آیه 82
[7]– سوره هود، آیه 81