اين پرستش، الوهیت هم باز تابع همان است. آن کسی که شیطان‌پرست است، نه شيطان و نه عکس او را ديده، نه ترسیمی از او در ذهن دارد؛ بلکه معلول شیطنت، يعني همان آثار بد، تند، تلخ و تيز را می‌بیند؛ یعنی او پرستش می‌کند آن آثار را. چنين شخصي که به شیطان‌پرستی رو می‌آورد، باز در نتيجه‌ی مکر خدا است؛ يعني خداوند آن‌قدر حلق او را فشار می‌دهد که نَفَس معنوي او قطع شده و نااميد بشود؛ «حَتَّىٰ إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ»[1]. که در این حدود 90 صفحه‌ای که تاکنون داشته‌ایم (مبانی توحیدی) خیلی داشتیم که در همه‌ی نيازها و فرصت‌های ما خدا دخالت کرده که اگر دخالت سوء نمی‌کرد، اگر باب را نمی‌بست، انسان مأیوس نمی‌شد. انسان وقتي شیطان‌پرست مي‌شود که از رحمان‌پرستي مأیوس شود! چه زمانی مأیوس می‌شود؟ وقتی‌که در نيازهای خود به بن‌بست برسد!

کسی که در مادیات همه‌چیز دارد و منحرف می‌شود، او را باز همان صفات تند، تلخ و تيز خدا است که گمراهش می‌کند؛ يعني انسان يا از این‌طرف پشت‌بام مي‌افتد يا از آن طرف! وقتي کسی اشباع شد نوبت به چه‌چیز می‌رسد؟ غرور! غرور يکي از اسامي خدا است. نوبت به چه‌چیز مي‌رسد؟ تکبر! تکبر يکي از اسامي خدا است. نوبت به چه‌چیز مي‌رسد؟ تجّبُر! زورگویی! زورگويي يکي از صفات خدا است. يعني می‌شود گفت وقتي انسان از رحمانيت مأیوس شد و به‌طرف شیطانیت رفت، باز در آنجا هم منزلي ندارد که بماند چون حرکت دنيا بر اساس تکوینیات است؛ يعني گذرگاه است و هر منزلي را در یک مقطعي از عمر طي می‌کنیم و می‌ر‌ویم. مثل کسی که آن‌قدر جوجه‌کباب خورده، از آن زده می‌شود و اکنون به نان و پنیر ميل پيدا می‌کند؛ يعني باز برمي‌گردد به پله‌ی اول. همان‌طور هم آن‌کسی که دائماً نان و پنیر می‌خورد میل دارد به جوجه‌کباب سری بزند.

[1]– سوره‌ یوسف، آیه‌ 110