***این متن مربوط به «صوت شماره ۴۳۳: صفحه ۹۵ تا ۹۶» است و اصلاح الفباي توحيد، صفحه 9۵ در آرشیوهای قدیمی با نامهای «صوت شماره 43۳: صفحه 9۵ تا 9۸» و «صوت شماره 293: صفحه 85 تا 96» نیز ذخیره شده است.
276- نسخهای برای رهایی از گسترش سوءظن
کتاب دوره میزانالحکمة، بابالظن، صفحه 566، جلد 6؛ کتاب بحارالانوار، جلد 75، صفحه 197، حدیث 15، از پیامبر.
ببینید در این نسخه چهقدر این دین الهی هوای جامعه را دارد! ریشهی سوءظن را در نطفه میسوزاند که جامعهای که اهالیاش، سکنهاش، شهروندانش با سوءظن به همدیگر نگاه میکنند، این جامعه مبتلا به خشونت و قساوت میشود! «اُطْلُبْ لِأَخِيكَ عُذْراً»! حضرت فرمود وقتی درگیر میشوی با کسی، آن مثلاً توجیه میکند کارش را (بهقولمعروف ماستمالیاش میکند، ولو اینکه کرده یک کاریها، ولی ماستمالیاش میکند) از زیرش میخواهد در برود، هی عذر و بهانه میگیرد، میگوید قبول کن! «فَإِنْ لَمْ تَجِدْ لَهُ عُذْراً، فَالْتَمِسْ لَهُ عُذراً» حتی موقعی که عذر و بهانهاش تمام شد، باز هم قضاوت نکن بر اساس سوءظن! بیا و یکجوری دستوپا کن، خودت یک عذر و بهانهای بتراش که ذهنت را پاک کنی و از سوءظن رها بشوی!
277- با اینهمه عبرتگاهها کو عبرتگیر؟
کتاب دوره میزانالحکمة، بابالعبر، صفحه 41، جلد 7؛ کتاب نهجالبلاغه، حکمت 207، از مولایتان علی.
«ما أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ»! حضرت فرمود که مرتب تابلو میبینید در زندگی، چپ و راست، مسائلی که عبرتآموز است در مسائل مختلف اقتصادی، اجتماعی، روحی، جسمی، اعتباری، اعتقادی، ولی عبرتگیر کم است! یعنی همهی ما سوار یک ماشین شدیم در اتوبان زندگی، ماشین جلویی میافتد داخل دره؛ میبینیم با چشم خودمان ها، باز هم عبرت نمیگیریم، پند نمیگیریم! قرآن میگوید كه تمام آیات و داستانهای قرآنی به خاطر عبرت گرفتن است. «فَاعْتَبِروا»[1] چندبار تکرار کرده عبرت بگیرید. یا آنچه را که میخوانید، حتی بعضی وقتها یک آیه را تکرار میکند در قرآن مثل سوره الرحمن که مرتب هي میگوید: «فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ»[2] چهچیزی از نعمتها را انکار میکنید؟ کجایش از ربوبیت خدا را رد میکنید؟
278- عقل در برابر جبر
کتاب دوره میزانالحکمة، بابالعُجد، صفحه 48؛ کتاب غررالحکم، حدیث 2570، از امیرالمؤمنین.
«اتَّهِمُوا عُقُولَكُمْ فَإِنَّهُ مِنَ الثِّقَةِ بِهَا يَكُونُ الْخَطَاءُ» حضرت فرمود که آنهایی که تکیه میکنند به عقل در برابر جبر، (یا آن بحث جبر و اختیار) که ميگویند ما عقل داریم پس مستقل هستیم، مستغنی هستیم، مختار هستیم، حضرت به آنها رو میکند میگوید که گاهی وقتها لازم است به عقل خودتان بدبین باشید. زیرا که خیلی از وقتها صاحبان عقل به درهی نیستی افتادند. خیلیها که گرفتار میشوند، ورشكست ميشوند در زندگی، مستأصل ميشوند، نابود ميشوند، دیوانه نیستند بلکه عاقل هستند، خیلی هم سرشان میشود، خیلی هم زرنگ هستند، زیرک هستند، ولی ماشین زندگیشان چپ میشود! حضرت میگويد که مقداری لازم است که احتیاط کنید و به عقل خودت گاهی وقتها شک کن و زیاد تابع دستوراتش نباش! منظور این است که برو به سمت وحی! چون در برابر عقل، وحی داریم. وحی یعنی همان تکیه به غیب؛ یعنی جبروتیت.
[1]– سوره حشر، آیه ۲
[2]– سوره الرحمن، آیات 13، 16، 18، 21، 23، 25، 28، 30، 32، 34، 36، 38، 40، 42، 45، 47، 49، 51، 53، 55، 57، 61، 63، 65، 67، 69، 71، 73، 75، و 77