*** این متن مربوط به «صوت شماره ۴۳۰: صفحه ۸۷ تا ۸۸» است و اصلاح الفباي توحيد، صفحه‌ی 87 در آرشیوهای قدیمی با نام‌های «صوت شماره 430: صفحه 85 تا 88»، «صوت شماره 293: صفحه 85 تا 96» و «صوت شماره 527: صفحه 87» نیز ذخیره شده است که گردآورنده به «صوت‌ شماره ۵۲۷» دسترسی نداشت.

252- مبهمات را خدا نگشود، تو نیز نگشا.

کتاب دوره میزان‌الحکمة، جلد 4، باب‌الرُخصه، صفحه‌ 414؛ کتاب بحارالانوار، جلد 2، صفحه‌ 272، حدیث 5.

«أَبهِمُوا ما أبْهَمُ الله». می‌گوید یک‌‌سری معضلات در زندگی هست، یک‌سری مبهمات هست، یک‌‌سری اسرار و احوال است که هر چه تلاش می‌کنی نمی‌توانی به آن برسی. این‌ها را خدا اجازه نداده! مثل روح که در قرآن می‌گوید: «وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي»[1] ای پیغمبر، از تو سؤال می‌کنند: روح چیست؟ این باد چیست که وقتی می‌رود در جنین، حیات به بشر می‌دهد و وقتی هم که از بدن در می‌آید انسان نابود می‌شود، می‌میرد؟ می‌گوید که: «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي» از طرف خدا است. یا در مسئله‌ی غیبت یا در مورد ظهور، هرچیزی را که هر چه فکر می‌کنی به آن نمی‌رسی، این قفل شده است و باید خدا بازش کند که همه‌ی قفل‌ها در ظهور باز می‌شود.

253- روزی از نوع جبر

کتاب دوره میزان‌الحکمة، جلد 4، باب‌الرزق، صفحه‌ 432؛ کتاب بحار‌الانوار جلد 103، صفحه‌ 34، حدیث 63، از امام صادق.

«إِنَّ اَللَّهَ وَسَّعَ فِي أَرْزَاقِ اَلْحَمْقَى لِيَعْتَبِرَ اَلْعُقَلاَءُ وَ يَعْلَمُوا أَنَّ اَلدُّنْيَا لَيْسَ يُنَالُ مَا فِيهَا بِعَمَلٍ وَ لاَ حِيلَةٍ». امام صادق فرمود که گاهی وقت‌ها می‌بینی فرد صاحب دنیا شده، مال زیادی خدا به او داده، اصلاً به او نمی‌خورد. نه به تیپش، نه به ریختش، نه به گروه خونش! تعجب می‌کنی! می‌گویی آخر این مثلاً دست‌وپا چلفتی چه‌طور صاحب این‌همه اموال شده؟ می‌گوید می‌دانی چرا این‌ کار را مي‌كند خدا؟ برای این‌که عقلا و اندیشمندان بفهمند که کارهای دنیا و دنیاداری و به دست آوردن دنیا، نه با نیرنگ و حیله و اندیشه و فکر است، نه با کوشش و تلاش بلکه هر که را خدا بخواهد، از دنیا نصیبش می‌کند! یعنی از مستندات جبر است.

254- غصه‌ها در قبول جبر از بین می‌رود.

کتاب دوره میزان‌الحکمة، جلد 4، باب الرضا بالقضاء، صفحه‌ 478؛ کتاب غررالحکم، حدیث 9909، از امیرالمؤمنین.

«نِعمَ الطّارِدُ لِلهَمِّ، الرِّضا بالقَضاءِ». می‌گوید که موقعی که در گردونه‌ی زندگی دست و پایت پیچیده می‌شود، دست و پایت قفل می‌شود، هیچ حرکتی نمی‌توانی بکنی، فقط خودخوری می‌کنی، غصه می‌خوری، اعصابت به هم می‌ریزد، پناه می‌بری به قرص خواب، قرص اعصاب، امام امیرالمؤمنین می‌گوید که تو راضی به قضا باش! موقعی که تن دادی به جبر الهی، یعنی برای خودت جا انداختی که بابا اين‌جوري است که زورکی آمدم به این دنیا و زورکی هم زندگی می‌کنم؛ علی‌رغم میلم هم بساط و ابزار می‌آید جلویم و بعد هم در وقتی‌که نمی‌خواهم بروم، می‌روم. همه‌اش شد زور در زور و فشار در فشار و دست از پا درازتر بودن در همه‌چیز! وقتی‌که آدم برای خودش جا بیندازد، ديگر بهتر می‌تواند تحمل کند و نیاز به مخدر و مسکن ندارد.

[1]– سوره‌ اسراء، آیه‌ 85