عرضم به حضورت که خيلي چيزها فتنه ميشود. کلاً مجموعهی ضرورتهای انسان و نيازهایش و اسباب و ابزار مادي فینفسه و بهخودیخود یک فتنه است. فتنه به معنای آزمایش است. فتنه به معناي اين است که خدا زير پاي انسان پوست خربزه میاندازد که آدم سُر بخورد ولي اینکه حتماً بگوییم هدف از این فتنه و آزمایش اینطوری است که خدا خير او را میخواهد، بستگي دارد با چه عينکي به اين قواعد ديني نگاه کنيم. دقت کن، در این نسخهها داشتیم در توبیخ فقر، در عریضهای به خدا از شر فقر، فکر میکنم چهار پنج عدد نسخه در این هفتاد هشتاد صفحه داشتيم[1]! اگر به اینها نگاه کنيم میبینیم که فقر هم يک گرفتاري است، یک بيچارگي است. همهچیز ميتواند فتنه باشد؛ همهچیز میتواند رحمت خدا باشد؛ همهچیز ميتواند عذاب باشد! تشخيص این موضوع خيلي سخت است! چون که میخواهیم تشخيص بدهيم، مثلاً در جادهی چالوس داریم میرویم، مهآلود است، هیچچیزی را نمیبینی (یعنی نیم متر جلوتر را هم نمیبینی)، چهطور راه میروی اینجا؟ با دندهی يک راه میروی چون که هم دید نداری و هم زیر لاستیکها ليز است. با دندهی يک میروی، يعني سرعت پنج کيلومتر. بايد در قضاوتها، در تشخيصمان، در فهممان، در ارائهی دریافتیهایمان همينطور احتياط کنيم؛ یعنی هر چه را پيدا میکنیم بگوییم شايد باشد و یا شايد نباشد؛ يعني آن وسواسي که بد است، انسان این وسواس بد را بايد در دوران غيبت داشته باشد؛ یعنی هر چيزي را که ميخواهد بگوید، بگوید این است و شاید این نباشد یا اين را فهمیدهام، شايد این نباشد یا آن را گفتهام، شايد آن نباشد!
[1]– به «اصلاح الفبای توحید، صفحهی 4، نکته 31»، «اصلاح الفبای توحید، صفحهی 13، نکته 75»، «صوت 22: تحلیل صفات خدا» و «اصلاح الفبای توحید، صفحه 35، نکته 134» مراجعه شود.