همین است دیگر که این آقا غیر از مقام و موقعیتی که با اجدادش دارد که مساوی هستند در زمان غیبت، در زمان ظهور یک چیزی اضافه دارد که آن اضافه تأیید می‌کند، جوازی است برای دست‌بوسی. یعنی این موقعیتی که برای آقا هست باید جا بیفتد! اولاً که آن کسی که در این وادی معرفت قدم گذاشته نباید تعجیل کند در قضاوت و اولین توصیه‌ای که اجداد ما کردند به سالکین این راه صبر است و صبر هم یک بابش هم این است که اگر چیزی را نفهمید یا سنگین بود هضمش، بگذارد به بقعه‌ی امکان! به قول ابوعلی سینا می‌گوید که: «عَدَمُ الوُجدانِ لا یَدُلُ عَلی عَدَمِ الوُجود». چیزی که تو به آن نرسیدی و پیدا نکردی و برایت جا نیفتاده دلیل بر این نیست که نیست، پیدا نمی‌شود و در این عالم وجود ندارد! پس باید در بقعه‌ی امکان گذاشت؛ یعنی این‌که الآن بگذارم شاید فرداهایی من هضمش بتوانم بکنم!

بعد یک موضوع دیگر این‌که در مسئله‌ی ظهور و شخصیت امام، ما الآن یک بحثی داریم راجع به امام زمان، امام زمان سنتی است، امام زمان غیبت است، امام زمان جاری است، امام زمان گذشته است که این امام همان‌طوری که خودشان گفتند شریک هستند با اجدادشان «کُلُنّا محمد اَوَّلُنا محمد آخِرُنا محمد اَوَّلُنا نور آخِرُنا نور کُلُنّا نور» ولی یک‌وقت می‌خواهیم بحث کنیم درباره‌ی آقایی که می‌خواهد یک زمامداری را به عهده بگیرد که هیچ مثلش نبوده است و مشابه است در بهشت و خدا می‌خواسته به همه نشان بدهد که این دولت را می‌تواند در زمان غیبت در همین دنیا تشکیل بدهد؛ یعنی آن فرمانروایی خدا در بهشت را می‌خواهد یک تصویر کوچکی بکشد در دنیا که فرمانروایی حق است! بنابراین ما الآن بخواهیم قضاوت کنیم نمی‌توانیم. اگر یادتان باشد من تأکید دارم که همه‌ی نسخه‌ها را ما بخوانیم چون گاهی وقت‌ها دهمین نسخه سؤال‌برانگیز است، بیستمین نسخه بازش می‌کند؛ سی‌امین نسخه حلش می‌کند یا چهلمین. حالا 70 صفحه‌ی است، الآن تقریباً برای خیلی‌ها این مباحث جا افتاده است چون دیگر ۷۰ صفحه‌ی پیش رفته است؛ حالا گرچه صفحات بیشتری هنوز مانده است. پس الآن قضاوت نمی‌توان کرد درباره‌ی آقایی که نیست به‌ظاهر و نمی‌بینیم او را و یک آقایی که قرار است یک‌کاری انجام بدهد که این‌قدر عظمت دارد که هزاران سال است خدا وعده‌اش را می‌دهد که من یک سفره‌ای می‌خواهم بیندازم. همه از گرسنگی مردند در این هزاران سال، هی خدا می‌گوید: «اِنتَظِروُا» صبر کنید! در این نسخه‌ها هم داشتیم[1] که برای غیب نمی‌شود فکر کرد و آنچه را که فعلاً زمانش نرسیده، انسان رویش فکر کند، گیج می‌شود. پس در نتیجه چاره این است که این نسخه‌ها را می‌خوانیم، به هرجایش که رسیدیم که برایمان سخت بود، یا بحث می‌کنیم با دوستان که جا بیفتد یا این‌که در خلوت نگاهش می‌کنیم، گوش می‌کنیم چون در خلوت هم موکل دارد. خودِ تخلیه، خودِ محاسبه، خودِ تفکر موکل دارد؛ او یاری می‌کند. یا این‌که می‌گذاریمش، مرور می‌کنیم، ماهی یک‌بار، هفته‌ای یک‌بار، کل این هفتاد صفحه‌ را مرور می‌کنیم تا یک‌هویی[2] دستگیرمان بشود.

[1]– به «اصلاح الفبای توحید، صفحه 36، نکته 1۳7» و «اصلاح الفبای توحید، صفحه 87، نکته 2۵2» مراجعه شود.

[2]– یک‌دفعه