(این متن مربوط به «صوت شماره ۱۰۹: صفحه ۵۵ تا ۵۶» است و اصلاح الفبای توحید، صفحه 56 در آرشیوهای قدیمی با نام «صوت شماره 422: صفحه 53 تا 58» نیز ذخیره شده است).
182- اثبات خلافت حقهی مغضوبه[1]
کتاب الخصال، صفحه 572، حدیث 1؛ کتاب الامام علیبنابی طالب علیهالسلام فی الکتاب والسنه، جلد 8.
این از اسراری است که مربوط به زمان مولا است و حقانیتش را نشان میدهد که چهجوری، با چه وضعی اسلام را ایشان حفظ کرد و بعد هم با چه موقعیتی روبهرو شد و از او سلب ولایت شد. «فَانِّی قَتَلتُ عَمرو بن عَبدُود وَ كانَ یُعَدَ بِألفَ رَجُل». میگوید در آن موقع که عمرو (پهلوان افسانهای عرب) پا گذاشت در میدان مسلمین، همه فرار کردند؛ همه رفتند و همه رنگ باختند؛ این فقط من بودم که ماندم! این عمرو آنقدر قوی بود که هزار نفر دورش میآمدند، به او حمله میکردند، هر هزار نفر را یا میپراند، فراری میداد یا اینکه همهشان را لتوپار میکرد!
ادامهی همان احتجاج
کتاب غررالحکم، حدیث 3774.
«إِنِّي مُحَارِبٌ أَمَلِي وَ مُنْتَظِرٌ أَجَلِي» فرمود كه: من با آرزوهایم جنگیدم یک عمری و منتظر مرگم شدم. کسی که با آرزوهایش میجنگد یعنی مسائل شخصی ندارد، مسائلش تمام عمومی است؛ یعنی هضم در خدا بوده و خواستههای نفسانیاش را زیر پا گذاشته و منتظر اجل بوده؛ یعنی اینکه همیشه به استقبال مرگ میرفته؛ یک آدم ترسو و بزدل نبوده؛ همیشه در میادین جهاد بوده! بعد هم یک دیوانی است که منسوب میکنند به مولا علی (که میگویند اینها شعر نگفتند)، دیوانی دارد امیرالمؤمنین که چند تایش را تیمماً برایت میخوانم.
کتاب الدیوان المنسوب الی الامام العلی، صفحهی 346.
«الهی لَئِن جَلَّت وَ جَمَّت خَطیئَتی» خدایا، اگر علنی کنی و جمعآوری کنی گناهان مرا (منظور گناهان خلق بشر است)، «فَعَفْوُكَ عَنْ ذَنْبِى أَجَلُّ وَ أَوْسَعُ» به تحقیق که بخشش تو از گناهان و سرکشیهای بشر بسیار فراتر و گستردهتر و بزرگتر است! «إِلهِى لَئِنْ عَذَّبْتَنِى أَلْفَ حِجَّةٍ» اگر هزار سال مرا اذیت کنی، عذاب کنی، به دردسر بیندازی، «فَحَبْلُ رَجَائِى مِنْكَ لَا يَتَقَطَّعُ» این ریسمان محکم فطری که ایجاد شده، بین من و تو هست در قالب «اِرْجِعِي إِلى رَبِّكِ»، در مقولهی «اِنا لِلِّه و اِنا اِلَیه راجِعُون»، هرگز قطع نمیشود! امیدم هیچوقت از تو بریده نمیشود چراکه منبع امید هستی! اصل امید هستی و این امید به تو، یک فرجه و فرصتی است برای گریز از مشکلات. «وَ ظَنِّي فِيكَ يَا رَبِّي جَمِيلٌ» خدایا، من به حسنظن به تو نگاه میکنم؛ به عینک خوشبینی تو را عبادت میکنم. «فَحَقِّقْ يَا إِلَهِي حُسْنَ ظَنِّي» پس خدایا، آنطور که تو را میبینم که تو رئوف هستی، رحیم هستی، لطیف هستی، بزرگوار هستی، بخشنده هستی، همانطور با من برخورد کن!
[1]– به ستم گرفته شده