(این متن مربوط به «صوت شماره ۱۰۹: صفحه ۵۱ تا ۵۲» است واصلاح الفبای توحید، صفحه 51 در آرشیوهای قدیمی با نام‌های «صوت شماره 234: صفحه 49 تا 54»، «صوت شماره 421: صفحه 47 تا 52» و «صوت شماره 499: صفحه 51 و 52» نیز ذخیره شده است که گردآورنده به «صوت‌ شماره ۴۹۹» دسترسی نداشت).

173- رأی به باطل در حال اضطرار

کتاب الشافی فی الامامه، جلد 3، صفحه‌ 241؛ کتاب بحارالانوار، جلد 28، صفحه‌ 390.

امام صادق فرمود، قسم خورد که: علی با دشمنانش بیعت نکرد در وقتی‌که به خانه‌اش حمله کردند مگر این‌که خوف آتش‌سوزیِ فاطمه و حسن و حسین بود «وَ اللَّهِ مَا بَایَعَ عَلِیٌّ حَتَّی رأی‌ الدُّخَانَ‌ قَدْ دَخَلَ بَیْتَه‌». یعنی این‌قدر تقیه ضرورت دارد که حضرت بیعت وقتی می‌کند با کسی که در برابر غدیر عَلَم شده، بزرگ‌ترین فجایعی است که به آن تن می‌دهد.

174- بی‌ارزش بودن حکومت در غیبت

کتاب تاریخ طبری، جلد 4، صفحه‌ 428.

«لَا تَفْعَلُوا» بعد از مرگ عثمان همه آمدند درِ خانه‌ی علی و دستشان را دراز کردند بیعت کنند. حضرت فرمود: نمی‌خواهم! انجام ندهید! بروید! «فَإِنِّی أَکُونُ وَزِیراً خَیْرٌ مِنْ أَنْ أَکُونَ أَمِیراً» من وزیر باشم بهتر است تا امیر باشم! وزیر به معنای طرفِ مشاور و خیرخواهی. «لا حاجَةَ لِی فِی اَمرِکُم أَنَا معکم فَمَن اِختَرتُم فَقَد رَضیتَ بِه» فرمود من احتیاجی به این میز و صندلی ندارم؛ هر کس که انتخاب کردید به او رأی می‌دهم! یعنی این‌قدر بعد از واقعه‌ی غدیر، بعد از بایکوت غدیر که انتخاب مستقیم خدا بود، آن‌قدر دیگر بی‌ارزش شده که به هر کس رأی بدهید، من هم به او رأی می‌دهم. بعد طلحه و زبیر آمدند با او بیعت کنند که فامیلش بودند، قبلاً همراهش بودند و بعد دشمنش شدند، فرمود: «إِنْ أَحْبَبْتُمَا أَنْ تُبایِعانی وَ إِنْ أَحْبَبْتُمَا بَایَعْتُکُما» می‌خواهید شما به من رأی بدهید من را انتخاب كنيد، می‌خواهید من به شما رأی بدهم شما را انتخاب کنم. برایم مهم نیست! آش دهان‌سوزی نیست!