پرسش: وقتي ما اختياري نداريم چه‌طور می‌توانیم خوبي را به بدي تغيير بدهيم كه می‌فرمایید خوبی‌ها با دخالت‌های جاهلانه و غير مورد (كه اجازه نداشتند) تأثیرهای خاص گرفته و تغيير پیداکرده؟[1]

پاسخ: این یک ویژگی زمان غیبت است که زمانِ شر است «بَقیَّةَ اللَّه خَیْرٌ لَکُم»[2]، وقتی‌که می‌آید زمانش خیر است، خودش خیر است، دستورش خیر است، کتابش خیر است، قانونش خیر است، قدرتش خیر است، دینش خیر است. پس الآن متضاد با آن است؛ الآن چون غیبت است یعنی نبودِ آن امام، نبود ظهور، نبود آن وعده‌ها، پس همه‌چیز شر است.

این قسمت، این خوبی‌های خدا که می‌آید اینجا، بد می‌شود مثل یک غذای خوبی که درست می‌کنید و بعد خودبه‌خود فاسد می‌شود! یکی این است و یکی هم این‌که گاهی وقت‌ها این خوبِ خداداده به‌وسیله‌ی دخالت‌های جاهلانه و غیر مورد (یعنی اجازه نداشتند) تأثیرهای خاص گرفته و تغییر پیداکرده و گاهی وقت‌ها هم به این معنا است که این‌چیزی که بد بوده، از اول خوب بوده، یک مدتی خوب بوده، کم‌کم بد جلوه پیداکرده است. فکر و فرهنگِ جوامع و ملل، یک‌جوری به یک سمتی رفته که این‌ها را بد دیده و مستنداتش هم یکی‌اش در نهج‌البلاغه است (در نهج‌البلاغه، من الآن دارم نهج‌البلاغه را هم بازرسی می‌کنم تا آن نکات کلیدی‌اش را در اصلاح عقایدمان پیدا کنم) یکی‌اش مولا فرمود که: «به ‌زودی اسلام مثل ظرفی که وارونه می‌شود خواهد شد»؛ یعنی در ظرف همه‌چیز هست، وارونه می‌شود، هر چی داخلش هست می‌ریزد زمین؛ یعنی الآن هر چی که ما داشتیم (یعنی خدا در روز اول که وحی به پیغمبر داده) آن الآن ریخته زمین! حالا یا باعثش تقیه بوده که پیغمبر وحی را با تقیه آمیخت مجبوراً به خاطر این‌که یک وجه امتیازی به ظهور بدهد و دین تقیه‌ای مالِ زمان غیبت است یا در غدیر که قرار بود آن مثلث به بار بنشیند تا خوب برای همیشه خوب باشد، به بار ننشست و خرابش کردند، درختش را بریدند، دیوارش را، درش را تخته کردند؛ که در آن مستند غدیر سه تا مهم را اشاره می‌کند: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»[3] اکمال دین، «وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دینا»[4].

این دینی که قرار بوده کامل بشود، شاید تندروی‌ها و خشونت‌ها و قساوت‌ها قرار بوده قیچی بشود؛ شاید هم نیست چون ما در برداشت‌هایی که از مولا علی داشتیم در همین نهج‌البلاغه (که مستنداتی که نوشتم ان‌شاءالله می‌خوانم) خیلی جاها حضرت به دین مسامحه و مصالحه و صلح و رئوف اشاره می‌کند و توبیخ می‌کند، دور می‌کند انسان را از خشونت! درجایی دیگر هم می‌گوید که: «به ‌زودی اسلام مثل پوستین وارونه می‌شود که واقعیت در درون است و یک‌چیز دیگر در برون است»!

حالا هم علت این‌که الآن بد داریم، شر داریم و نمی‌توانیم استفاده کنیم، یعنی خیلی از نعمت‌ها نغمت می‌شود شاید همین است. ببینید این سحر و جادو یک کاربردهای مثبت دارد و یک کاربردهای منفی دارد. کاربرد مثبتش این است که انسان می‌تواند مثل لیزر، از راه دور موانع را از پیش پای خودش کنار بزند؛ یعنی با استخدام موجودات نامرئی که اسمش جن است کاربری بهتری به زندگی خودش بدهد؛ کارایی منفی‌اش هم همین اختلاف انداختن و آزار و اذیت دیگران است. خوب پس این ابتدائاً به‌وسیله‌ی مَلَک وارد حوزه‌ی استحفاظی انسان شد. مَلَک هم از سوی خداوند است؛ مَلَک از خودش بدی ندارد! آنجائی که می‌گوید: «یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ مَا أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَ مَارُوتَ»[5]، هاروت و ماروت می‌گویند دو تا فرشته بودند که این‌ها آمدند سحر و جادو را آموزش دادند به انسان‌ها. خوب این مَلَک از خودش چیزی ندارد؛ علم الله دارد و از خدا گرفته. پس معلوم می‌شود سحر و جادو ابتدائاً خوب بوده و بعد انتقال پیداکرده و بد شده است.

بنابراین آنچه الآن ما داریم و به آن می‌گوییم بد است یا می‌گوییم خشن است یا می‌گوییم نحس است یا می‌گوییم زشت است یا می‌گوییم کریه است، کثیف است، این‌ها را اگر پوسته‌ی رویش را برداریم می‌بینیم خوب است. حتی انسان‌هایی که شرور هستند، ناباب هستند، این‌ها را می‌شود رویشان کار کرد و از طریق علوم غریبه یا علوم جدیدی که کشف‌ شده (هیپنوتیزم، روانشناسی) این‌ها را اصلاح کرد.

حالا ان‌شاءالله این مستندات را که همه‌اش را باید ملاحظه کنید! حالا الآن فرصت تمام شد و می‌خواهم بروم داخل قفس و اِلا برایتان می‌خواندم. حدود ده صفحه است، باید ببینید چه صفحاتی را خواندم و آن‌هایی که نخواندم را بخوانم. مجموعه‌ی این صفحاتی که جمع کردم (که الآن در نهج‌البلاغه دارم حرکت می‌کنم) می‌تواند تمام این معماها را حل کند، تمام این سؤالات را جواب بدهد و ان‌شاءالله آماده کند همه را برای «یَأْتِ بِدینٍ جَدید»!

[1] متن پرسش در صوت نیست ولی در نوشتارهای دیگر آورده شده است.

[2] سوره‌ هود، آیه‌ 86

[3] سوره‌ مائده، آیه‌ 3

[4] سوره‌ مائده، آیه‌ 3

[5] سوره  بقره، آیه‌ ۱۰۲