(این متن مربوط به «صوت شماره ۱۰۷: صفحه ۴۱ تا ۴۲» است و اصلاح الفبای توحید، صفحه‌ 42 در آرشیوهای قدیمی با نام‌های «صوت شماره 252: صفحه‌ 37 تا 44»، «صوت شماره 419: صفحه‌ 41 تا 44» و «صوت شماره 496: صفحه 41 تا 44» نیز ذخیره شده است که گردآورنده به «صوت شماره ۴۹۶» دسترسی نداشت).

154- شأن نزول آیه‌ی اول سوره‌ توبه به مهدی و تفهیم اذان:

دوره‌ی کتاب معجم احادیث امام مهدی، جلد 7، صفحه‌ 202، از امام باقر. در این سوره «بِسْمِ الله» ندارد چون آیه‌ی اعلان‌جنگ خدا است با دشمنانش. سوره‌ توبه تنها سوره‌ای که «بِسْمِ الله» ندارد و علتش همين است که خدا در آن غضب کرده! وقتي غضب می‌کند نمی‌گوید: «بِسْمِ الله الرَحمنِ الرَحیم» بلکه به نام خشم و غضب و لعن و عذاب حرف می‌زند. آنجا یک اذان دارد، اول آیه این‌جوری است: «وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» سوره‌ توبه این‌جوری شروع می‌شود. حالا این اذان چیست؟ امام باقر می‌گوید: این اذان، اذان مهدی است! «خُروجُ القائِمِ وِ أَذانٌ دَعوَتُهُ اِلی نَفْسِهِ» می‌گوید: آن اذانی که آنجا اشاره شده، اذانی است که مهدی وقت ظهور اعلام می‌کند ولی آن اذانی که مهدی اعلام می‌کند، يك شرایط خاصی را نشان می‌دهد که خیلی زیبا است، خیلی پیچیده است، درست به‌عکس آن جهان‌بینی دینی که از پدرانمان به ما رسیده! می‌گوید ما در اذانی که اعلام می‌کنیم تفاوت هست چون در وقت نماز ما اذان می‌گوییم و اذانی که ما اعلام می‌کنیم یعنی این‌که آی مردم، آی خودم‌ها، ای نَفْس ما، بدان که با خدا می‌خواهیم حرف بزنیم، می‌خواهیم خدمت خدا برسیم، می‌خواهیم با خدا درد دل کنیم ولی این اذانی که مهدی می‌گوید، «وَ أَذانٌ دَعوَتُهُ اِلی نَفْسِهِ» اذانی است که دعوت جامعه است به خودش و این خیلی مهم است! همه‌ی انبیاء، همه‌ی اولیاء، همه‌ی اوصیاء، همه‌ی کتاب‌های آسمانی، همه‌ی ادیان الهی مردم را دعوت می‌کنند به خدا ولی مهدی مردم را دعوت می‌کند به خودش! این است که می‌گویم مرز الوهیت و مهدویت خیلی حساس و ظریف است كه نمی‌شود تشخیص داد كه مهدی کجا است و خدا کجا است و جایگاه هر دو کجا است!

 

155- شأن نزول آیه‌ی «فَتَرَبَّصُوا» که آیه‌ 52 سوره‌ توبه است:

دوره‌ی کتاب معجم احادیث امام مهدی، جلد 7، صفحه‌ 235، از امام باقر. این آیه هم مثل «وَ انْتَظِرُوا» است. «فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ» چند جا تکرار شده، مثل آیه‌ی انتظار است که «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ»[1] این «تَرَبُّصْ» فرقش با انتظار چیست؟ امام باقر می‌فرماید: «التَّرَبُّصُ انْتِظَارُ وُقُوعِ الْبَلاءِ بِأَعْدَائِهِمْ». «تَرَبُّصْ» یعنی انتظار می‌کشی تا ظهور بشود. ظهور دوپهلو است یک بعدش که انتظار است برای شما است که منتظر بودید و یک بعدش بلا است برای آن‌هایی که یک عمری در اتاقک انتظار شما را اذیت کردند در سرزمین غیبت و پوست شماها را کندند.

 

156- دنیای آباد:

دوره‌ی کتاب معجم احادیث امام مهدی، جلد 7، صفحه‌ 261، از امام باقر. تعریف می‌کند از سرزمین ظهور. چه‌قدر قشنگ است! می‌گوید: «فَلا یَبقی فِی الأَرضِ خَرابٌ اِلاّ قَد عُمِّرَ» می‌گوید در زمان ظهور توی آب‌وخاک فرج، شما یک قسمتی کویر نمی‌بینید، خشک و بی‌آب‌وعلف نمی‌بینید، خراب است نمی‌بینید بلکه  همه‌جا آباد است، همه‌جا قشنگ است، همه‌جا زیبا است و همه‌جا طناز است.

 

157- دین تقیه‌ای:

دوره‌ی کتاب معجم احادیث امام مهدی، جلد 7، صفحه‌ 293، از امام رضا. «لا اِیمانَ لِمَنْ لا تَقِیَّةَ لَهُ» امام رضا می‌فرماید که دین ندارد کسی که تقیه ندارد! اولاً تقیه یعنی چه؟ تقیه معانی مترادف بسیاری دارد. دروغ‌گو می‌شود گفت، حقه‌باز می‌شود گفت، (یک‌جورایی اول من تعریف می‌کنم که بخورد به ما درحالی‌که این‌ها تعریف شده در کتاب‌های لغت) دودوزه‌باز می‌شود گفت، نان را به نرخ روز بخور می‌شود گفت، باد هوایی می‌شود گفت، ظاهر و باطن یکی نباشد هم می‌شود گفت. هرجوری که می‌توانی تعریف را بپذیری، آن را قبول کن. حالا این می‌گوید که تقیه یعنی اصل ایمان. چرا؟ «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَعْمَلُکُمْ بِالتَقِیَه» و در قرآن است: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»[2] هر کس که تقوایش بیشتر باشد به خدا نزدیک‌تر است و امام رضا می‌فرماید: نه! این‌جوری نیست! هرکه تقیه‌اش بیشتر است به خدا نزدیک‌تر است! این ظاهرش هم معلوم است یعنی این‌که اگر تقیه نکنی دینت از بین می‌رود! بر اثر فشاری که به تو می‌آید حالا یا از درونت خودخوری یا از بیرون حملاتی که می‌شود به دینت و بعد هیچ‌چیزی ديگر تهش نمی‌ماند! براي ظهور چیزی نمی‌ماند تهش! بعد می‌شود عين شیر بی‌یال و دم و اشکم مولوی توی مثنوی «شیر بی‌یال و دم و اشکم که دید؟/ این‌چنین شیری خدا کِی آفرید؟»!

پس مجبور هستی برای این‌که اصل دین را حفظ کنی، ظاهرت را خراب کن، ظاهر را بفروش، ظاهر دیانتت را نابود کن؛ یعنی هرجا اقتضا کرد و مجبور شدی! تقیه یعنی هرجا که مجبور شدی، هر قسمتی که خواستی ببُر از اعتقاداتت ولی در درونت نه و فقط در برون! بعد می‌گوید: «مَنْ تَرَکَ تَقیَةً قَبْلَ خُرُوجِ قَائِمِنَا فَلَیْسَ مِنَّا» هرکس تقیه نکند قبل از خروج قائم، در زمان غیبت تقیه نکند از ما نیست؛ یعنی نمی‌تواند پیوندش را با ما حفظ کند، نمی‌تواند ادامه‌ی راه انتظار را داشته باشد. می‌توانیم بگوییم که يعني خمیرمایه‌ی غیبت تقیه است و تقیه در ظهور وجود ندارد.

[1] سوره‌ اعراف، آیه‌ 71

[2] سوره‌ حجرات، آیه‌ 13