(این متن مربوط به «صوت شماره ۱۰۷: صفحه ۳۳ تا ۳۴» است و اصلاح الفبای توحید، صفحه 34 در آرشیوهای قدیمی با نامهای «صوت شماره 107: صفحه 27 تا 36»، «صوت شماره 229: صفحه 33 تا 36»، «صوت شماره 415: صفحه 31 تا 34» و «صوت شماره 494: صفحه 31 تا 38» نیز ذخیره شده است که گردآورنده به «صوت شماره ۴۹۴» دسترسی نداشت).
130- توصیف ابعاد وجودی ناجی:
از کتاب معجم احادیث امام مهدی، جلد 4، صفحه 384، از امام باقر. «لا یَقُومُ الْقائِمُ اِلاّ عَلی خَوْفٍ شَدیدٍ مِنَ النّاسِ» قیام میکند مهدی درحالیکه بسیار از مردم میترسد! این یک هشدار است! از مردم برای چه میترسد؟ یک مقدار ترسش به خاطر این است که مردم اخت شدند با دین آباء و اجدادی و این دینی که امام میخواهد بیاورد، 180 درجه فرق میکند؛ فرهنگها به هم نمیخورد و آن دیدگاهی که مردم در اثر سنَت امامشناسی داشتند نسبت به امام عصر، آن را خلافش را میبینند و برخوردها سنگین خواهد بود و یک مقدارش هم همانهایی که داشتیم در علائم ظهور که فقها، قضات و سادات بنیفاطمه موضعگیری شدید میکنند با ایشان. بعد یک مسئلهی دیگر اصلاً «خَوْفٍ» نقص است و امام خالی از نقص است. نشان میدهد که چهقدر مسئلهی این «یَأتِ بِدینٍ جَدید، بِکِتابٍ جَدید، بِاَمرٍ جَدید، بِقَضاءٍ جَدید وَ سُلطانٍ جَدید» (5 مورد شد، توی نسخهها بقیهاش میآید) چهقدر مهم است که حضرت میترسد و این ترس مرا یاد ترس پیغمبر جدش انداخت در هنگام ابلاغ غدیر! آن آیه را دقت کن میگوید که «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»[1] دربارهی غدیر بگو. بعد پیغمبر تهدید میشود، معلوم میشود پیغمبر بنده خدا او هم میترسیده است؛ از اطرافیان، از منافقین که بهظاهر اسلام آورده بودند میترسیده است، از دشمنان علی! بعد ادامه میدهد «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» پیغمبر را تهدید میکند خدا (معلوم میشود هی چند بار جبرائیل آمده گفته بگو، ابلاغ کن در باب علی! هی نمیگفت، حضرت میترسید تا تهدیدش میکنند) میگویند اگر انجام ندهی ولایت را اصل رسالت را انجام ندادی! این حرف مطابق با همان ترس است. بعد ادامه میدهد «إذا خَرَجَ یَقُومُ بِأمرٍ جَدیدٍ و کِتابٍ جَدیدٍ و سُنَّةٍ جَدیدَةٍ وَ قَضاءٍ جَدیدٍ» وقتیکه حرکت میکند، آغازگر یک تقدیرات نوین است. این تقدیرات جدید نباید قاعدتاً همسویی داشته باشد با مقدراتی که در هزاران سال غیبت، خداوند جاری کرده بر مردم و کتاب جدید هم یعنی هیچ تشابهی ندارد کتاب ایشان با کتابهای آسمانی گذشته؛ و سنت جدید هم راه و رسم و روش و منش نوین است که این هم خارقالعاده است و اعجازگونه است و بسیار نوین است؛ و قضاء جدید، قضاء یعنی قوهی قضاییهی ایشان منحصر به خودش است. در قضاوت زمان غیبت معمولاً قاضی به علم خودش تکیه میکند و محکوم میکند و ممکن است یک برشهای سنگینی هم داشته باشد که حیات یک نفر را صلب بکند. قضای قاضی، محصول گزارش و پروندهای است که میشنود و میبیند درحالیکه خودش در صحنه نبوده و میتواند حق و باطل را ممزوج[2] کند ولی در قضاء حضرت، زمان و مکان جزء شهود هستند و خود آلت جرم شهادت میدهد و خود دست و پای انسان که تأثیر داشته در انجام آن فعل گزارش میدهد؛ بنابراین سرسوزنی بیعدالتی در آن نخواهد بود!
131- ذکر افعال عجیب قائم:
از کتاب معجم احادیث امام مهدی، جلد 4، صفحه 487، از امام باقر. این نشان میدهد (این نسخه) اینکه گفت مولای ما در نهجالبلاغه: «اسلام بهزودی مثل ظرف وارونه میشود، هیچچیز تویش نیست هیچ و از واقعیتها خالی میشود» یکی از مستنداتش همین است. یک کار عجیبی میکند که به قول تهرانیها آدم کلهاش سوت میکشد! میگوید: «لَمْ يَبْقَ مَسْجِدٌ عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ لَهُ شُرَفٌ إِلاَّ هَدَمَهَا» هیچ مسجدی در وقت ظهور باقی نمیماند مگر اینکه ایشان خرابش میکند! «وَ وَسَّعَ اَلطَّرِيقَ اَلْأَعْظَمَ» و جایش را میدهد به گسترش جاده و محل عبور و مرور؛ یعنی در زمان غیبت آنقدر مساجد خالی از واقعیت و حقیقت میشوند که وقتی حضرت میآیند هیچ کاری نمیتواند برای اینها بکند جز اینکه از بین ببردشان و تنها ارفاقی که میشود و عنایتی که میشود (یعنی تنها کار به درد خوری که اين مساجد دارند) این است که بهجای آنها راه باز شود و عبور و مرور گسترده بشود. به یاد یکچیزی افتادم، بهلول که از صحابی بزرگ امام صادق بود، نشسته بود توی یک خرابهای؛ هارون رد میشد، سر به سرش گذاشت و مسخرهاش کرد که بخندند؛ بعد هارون گفت یکچیز از من بخواه! گفت نمیخواهم! گفت نه! باید بخواهی! گفت چیزی میخواهی بدهی؟ برو بگذار باد بیاید! حالا این مساجد جلوی باد را گرفته است. مساجد را خراب میکند. حالا جا افتاد برایت که «لا یَقُومُ الْقائِمُ اِلاّ عَلی خَوْفٍ شَدیدٍ مِنَ النّاسِ»؟ وقتیکه این آقا میآید بهجای اینکه بتخانهها و فاحشهخانهها را خراب کند، میآید مسجدها را خراب میکند! پس آیا با او برخورد نمیشود؟
[1] سوره مائده، آیه 67
[2] آمیخته