پرسش: [در صوت نیامده است]

پاسخ: این اختیارات (هم در آیات هم در احادیث هم در دعاها) من این‌ها را جمع‌وجور کردم دیدم که اکثریت قاطع با مستدلات جبر است؛ بعد آن کمی که ما رد دادیم روی اختیار، این را می‌آوریم در وادیِ تحت‌الشعاع بودن جبر در بعضی موارد و در بعضی مناطق هم اختیار یک حالت مکر الهی است. خب حالا در این دعاهایی که من انتخاب کردم آمده است؛ یعنی گاهی وقت‌ها یک چراغ سبز خدا نشان می‌دهد که عمداً انسان گرفتار بشود! یا همین استخاره که می‌کنید، استخاره طلب خیر است از خدا؛ از خدایی که وجودش خیر است و خَیِر است؛ یعنی خدا خیراندیش است. خدا شر خلق نکرده است ولی در استخاره‌های خیلی وقت‌های ماها، ما به‌جای این‌که برویم در اتوبان اصلاحات، می‌رویم در جهنم تواتر مشکلات! یا همین توکل، توکل یکی از پایه‌های صریح توحید است؛ چک کشیده خدا «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[1] توکل می‌کنیم، خیلی وقت‌ها حتی آباء و اجداد ما توکل کردند و ظاهراً زمین خوردند و جواب نداد؛ یعنی آن چک خدا رفت در بانک زمان و برگشت خورد!

و همه‌ی این‌ها را البته می‌شود گفت جزء مفاسد زمان است چون در شرالازمنه زندگی می‌کنیم و زندگی می‌کردند حضرات اهل‌بیت؛ روز اول در غیبت به دنیا آمدند و در غیبت هم به شهادت رسیدند و یکی از عناوین امام عصر که ذوالقرنین به او اطلاق شده این است که در دو زمان زندگی می‌کرده؛ هم در غیبت هم در ظهور که ایجاب می‌کند این [صوت نامفهوم است دقیقه ۱:۴۳].

اختیار هم همین است. آن هم بیشترش مکر الهی باشد یا این‌که خود اختیار یک امتحان باشد یا یک جواب اسقاطی باشد. بالاخره امام صادق فرمود: «بَلْ أَمْرٌ بَيْنَ الأَمْرَيْن» یعنی نه جبر است و نه اختیار؛ پنجاه‌پنجاه است به خاطر این‌که میدان به شیطان داده نشود که «به بهانه‌ای که جبر است، من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود، آستین نبود خدا بود» انسان این کار و مفاسدش را گردن خدا نیندازد ولی باز من در تدابیرم فهمیدم که اگر هم انسان بخواهد گردن خدا نیندازد، خدا بسترسازی‌اش را کرده است!

ما باید به مستندات نگاه کنیم! من این چیزهایی که برایتان نوشتم شاید در چند جلسه برایتان بخوانم، باید رویش فکر کنید طبق همان قاعده‌ای که در حوزه است «اَﻟﺪَرْسُ ﺣَﺮْفً وَ اﻟﺘِﻜْﺮارً أَﻟْﻒْ» باید روی این‌ها فکر بشود چون با این وقتِ کم نمی‌شود در عسر و حرج گفتن!

بعد هم انسان یک سندی گیرش می‌آید می‌رود یک‌جایی (هم در بحث فی‌مابین، بین‌الاثنین و هم در خلوت)، خلوت خیلی مهم است[2]! چه‌قدر سفارش شده از اهل‌بیت که تفکر کنید «أَفَلاَ یَتَدَبرون یَتَدَبرون، أَفَلا تَشْعُرون، أَفَلاَ تَتَفَکَّرُونَ» که آنجا که می‌گوید که یک ساعت فکر کردن از هفتاد سال عبادت بهتر است! خودِ فکر یک روزنه‌ای باز می‌کند مستقیماً به لاهوت! انسان از طریق فکر جذب می‌کند عالم غیبیه را چون می‌دانی که علم آن نیست که تدریس بشود، تحقیق بشود، نوشته بشود بلکه «أَلْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللّهَ‏َ فِى قَلْبِ مَنْ يَشآءُ» علم یک کانالی است بین «هستی» و «خدا»؛ نه‌تنها بشر، هستی و خدا که خدا با آن علمش موجودات را پرورش می‌دهد!

[1] سوره‌ طلاق، آیه‌ 3

[2] به دو روش دستیابی به بینش یعنی تفکر در خلوت و مباحثه‌ی جمعی در فایل‌های متعددی اشاره شده است؛ مانند صوت شماره 61 (در ادامه‌ی همین فایل گفته شده که در خلوت ذهن باز می‌شود)، صوت شماره 186، صوت شماره 56، صوت شماره 30، صوت شماره 48، صوت شماره 54. در صوت شماره 22 به تفکر درونی در خلوت و سکوت بیشتر اشاره شده است. در صوت شماره 5 هم به برتری تفکر نسبت به عبادت پرداخته شده است. در مورد تفکر در خلوت و سکوت و خاموشی در فایل‌های متعدد گفته شده است مانند صوت شماره 5، صوت شماره 23، صوت شماره 30.