(این متن مربوط به «صوت شماره ۱۰۶: صفحه ۲۱ تا ۲۲» است و اصلاح الفبای توحید، صفحه‌ 22 در آرشیوهای قدیمی با نام‌های «صوت شماره 106: صفحه‌ 21 تا 26»، «صوت شماره 412: صفحه‌ 21 و 22»، «صوت شماره 491: صفحه‌ 19 تا 22» و «صوت شماره 492: صفحه‌ 21 و 22» نیز ذخیره شده است که گردآورنده به «صوت‌های شماره ۴۹۱ و ۴۹۲» دسترسی نداشت).

101- حقیقت احوالم:

صحیفه سجادیه، از دعای چهل و هشتم- «اَللَّهُمَّ لَیْسَ یَرُدُّ غَضَبَکَ إِلاَّ حِلْمُکَ» خدایا، جلوی غضبت را نمی‌گیرد مگر حلمت؛ یعنی گذشته‌ی ما «وَ لَا یُنْجِینِی مِنْکَ إِلّا التّضَرّعُ إِلَیْکَ» مرا نجات نمی‌دهد مگر گریه و زاری‌ام که گریه‌زاری خوب است. تضرع گریه‌ی بلند است، خلاف خفی است؛ یعنی انسان گاهی اشک می‌ریزد، گاهی ناله می‌کند، ضجه می‌زند، فشار به او آمده. «وَ بَیْنَ یَدَیْکَ» ما تضرعاتمان را خدا می‌بیند و تحت حاکمیت و قدرتش هستیم. «وَ هَبْ لَنَا یَا إِلَهِی مِنْ لَدُنْکَ فَرَجاً بِالْقُدْرَةِ الّتِی بِهَا تُحْیِی أَمْوَاتَ الْعِبَادِ» می‌گوید: خدایا، در این حال، در این شرایط یک فرجی کن! همان فرجی که قولش را دادی به قدرت خودت! این فرج آن‌قدر زور می‌خواهد آمدنش! ما الآن در عسر و هرج هستیم از نظر زمانی و زیست‌محیطی. این فرج آن‌قدر مهم و سخت است آوردنش در کالبد هرج‌ومرج زمانی و مکانی  که همان‌طور است که اموات را زنده می‌کند برای دیار بعد!

 

102- از عرایضمان:

صحیفه سجادیه، دعای پنجاه و یکم- «أَنْتَ الّذِی أَجَبْتَ عِنْدَ الِاضْطِرَارِ دَعْوَتِی» تو کسی هستی که وقتی من مضطر می‌شوم حرفم را می‌پذیری. «إِلَهِی مَا وَجَدْتُکَ بَخِیلًا حِینَ سَأَلْتُکَ» خدایا، تو بخیل نیستی، بخیل نبودی؛ وقتی گدا دستش را دراز می‌کند بهش می‌دهی! پس چی شده این‌جوری با من رفتار می‌کنی؟ احوال زمان به کجا و به کدامین سمت‌وسو رفته که ما هر چه از تو می‌خواهیم جواب نمی‌دهی؟ یعنی این‌ها خلاف سنت خدا است! این‌ها را باید بخورانید هر کدام سؤال و جواب است؛ یعنی یکی از آن سؤال است و یکی از آن جواب است. در خلوت خودتان باید آن سؤالات را برایش پاسخ پیدا کنید که در همین اسناد می‌آید. مثل آنجایی که خداوند از دنیا تعریف می‌کند که دنیا بد است، پشت به او کن، بعد نقطه‌ی مقابلش اگر یادتان باشد نسخه‌ی دیگری داشتیم که حضرت فرمود دنیا مادر است و اهل دنیا بچه‌ی این مادر هستند[1]! نباید ملامت کنیم وقتی‌که بچه رفته توی بغل مامانش شیر می‌خورد! این را باید بخورانی، این روایت را، اين احاديث را تفكيك باید بکنید برای خودمان چون این‌ها این‌جوری نیست که یک نفر گفت و یک نفر شنید، تمام شد رفت! این‌ها کتاب حقیقت زندگی غیبت است و از غیبت هیچ نداریم جز همین اندوخته‌ها!

[1] به بخش 74- نفی مقالات دیگر (کتاب قصاریه 295) مراجعه شود.