(این متن مربوط به «صوت شماره ۱۰۵: صفحه ۱۵ تا ۱۸» است و اصلاح الفبای توحید، صفحه 17 در آرشیوهای قدیمی با نامهای «صوت شماره 105: صفحه 15 تا 20»، «صوت شماره 410: صفحه 17 و 18» و «صوت شماره 490: صفحه 15 تا 18» نیز ذخیره شده است که گردآورنده به «صوت شماره ۴۹۰» دسترسی نداشت.)
87- معرفتم را اینگونه کن:
صحیفه سجادیه، از دعای چهاردهم- «وَ عَرِّفْنِي مَا وَعَدْتَ مِنْ إِجَابَةِ الْمُضْطَرِّين» خدایا، من را به خودت نزدیک کن، من را عاشق خودت کن، من را شیفتهی خودت کن! چهجوری؟ اینکه جواب گرفتاریهایم را بدهی و دستم را بگیری! آخر یک مثنوی هفتاد من کاغذ شود آنچه از تو وعده رسیده است چه در قرآن چه در احادیث چه در روایات! اینها که این حرفها را زدند از قول تو، اگر آیه است که گفتند این کلام تو است، اگر حدیث است که کلام رسول تو است، اگر روایت و خبر است که کلام خلفای تو است، پس اینها سندیت دارد! این همه قول دادی، این همه چک کشیدی، آنوقت ما باید علیل و مریض و گرفتار و بدبخت و بیچاره باشیم؟
88- مددکار طردشدگان:
صحیفه سجادیه، از دعای شانزدهم- «یا عَضُدَ كُلِّ مُحْتَاجٍ طَرِیدٍ» چهقدر قشنگ میگوید! میگوید: خدایا ماها طردشدگان روزگار هستیم، کسی با ما کاری ندارد؛ هر کسی رسید یکی زد توی سر ما! میگوید: ای کسی که دستت بالای سر طردشدگان است، کمکمان کن! ادامه میدهد تحت عنوان ما سهامداران خلقت هستیم «أَنْتَ الَّذِي جَعَلْتَ لِكُلِّ مَخْلُوقٍ فِي نِعَمِكَ سَهْماً» این جواب آنهایی است که دلزده میشوند، خسته میشوند، بیانگیزه میشوند، دلمرده میشوند، بعد هم میگویند که خب ما الکی آفریده شدیم، ما حقی نداریم توی زندگی، سهمی نداریم توی این عالم پس برویم خودمان را بکشیم، برویم یکجایی خودمان را گموگور کنیم! این میگوید: نه! مولای ما میگوید ای بشر، تو سهم داری در آفرینش! در شرکت سهامی گیتی، تو صاحب یکدانه سهم هستی، یکی از این هفت میلیارد انسان کرهی زمینی! با همین یک سهمت در کنار مطالباتت بایست و به خدا بگو: خدایا، تو راجع به من، منی که از این هفت میلیارد هستم گفتی: «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحسَنُ الخالِقينَ»[1].
89- لطفش بیش از مانعتراشیها است:
صحیفه سجادیه، از دعای شانزدهم- «أَنْتَ الّذِی عَطَاؤُهُ أَکْثَرُ مِنْ مَنْعِهِ». این از آن چکهایی است که باید به رخش بکشید! میگوید خدایا تو کسی هستی که ناز که میکنی، نوازش که میکنی، بیشتر از توسري زدنهایت است؛ یعنی هم خدا میزند، هم ناز میکند، هم توی بغل میگیرد، گرمای عشقش را میدهد به انسان و هم اینکه گرمای عذابش را میدهد. میگوید خدایا، تو بیشتر ناز میکنی. من مطرح هستم در برابر تو! «هَا أَنَا ذَا يَا رَبّ مَطْرُوحٌ بَيْنَ يَدَيْكَ» ببین چهقدر قشنگ است! فرهنگی که با خدا حرف بزند از این بهتر، تمیزتر، قشنگتر، اصولیتر و اساسیتر ما نداریم! میگوید خدایا من مطرح هستم در برابر تو؛ یعنی من را بکشی، زنده کنی، فقیر کنی، نازم کنی، بهشت ببری، جهنم ببری، از من بدت بیاید، خوشت بیاید، خیرم را بخواهی، شَّرم را بخواهی، من مطرح هستم! من بهعنوان یکی از این هفت میلیارد انسان کرهی زمین مطرح هستم که تو من را خلق کردی. بهقولمعروف میگویند که چسبیده به ریشت هستم! آیا تکیهکنندهات را از فقر میرهانی؟ «أَمْ أَنْتَ مُغْنٍ من شَکَا اِلَيْکَ، فَقْرَهُ تَوَکُّلاً» آیا خدایا من تکیه بهت کردهام که کمکم کنی، بعد تو فقیرم کردی، خودت هم که پول داری، داری فقر من هم را میبینی که فقرم پدرم را درآورده، پوستم را کنده، تو اقدام به عمل خودت نمیکنی؟ به وظیفهی خودت؟
[1] سوره مؤمنون، آیه 14