(این متن مربوط به «صوت شماره ۱۰۴: صفحه ۵ تا ۸» است و اصلاح الفبای توحید، صفحه‌ 8 در آرشیوهای قدیمی با نام‌های «صوت شماره 222: صفحه‌ 8 تا 10»، «صوت شماره 405: صفحه‌ 7 تا 10» و «صوت شماره 487: صفحه‌ 8 تا 10» نیز ذخیره شده‌ است که گردآورنده به «صوت شماره ۴۸۷» دسترسی نداشت.)

52- آمدن ما به این دنیا چه معنایی دارد؟

نهج‌البلاغه، خطبه 98 – «عِبَادَ اللَّهِ، أُوصِیکُمْ بِالرَّفْضِ لِهذِهِ الدُّنْیا التَّارِکَةِ لَکُمْ وَ إِنْ لَمْ تُحِبُّوا تَرْکَهَا» حضرت می‌فرماید که: ‌ای بندگان خدا، از این دنیا فاصله بگیرید گرچه دنیا به‌زودی از شما فاصله می‌گیرد! یعنی ولتون[1] می‌کند، پرتتان می‌کند بیرون از خودش درحالی‌که دوست ندارید و دودستی چسبیدید به دنیا و دارید عشق می‌کنید و حال می‌کنید و هیچ مشکلی ندارید، آن موقع شما را بیرون می‌کند! خب سؤال ما این است که برای چی آمدیم؟ این دنیایی که باید با آن درگیر بشویم، به آن اخم کنیم و بعد هم این‌که اگر هم وضعمان خوب شد تا با آن اخت شدیم، پرتمان کند بیرون! این عبث نیست؟ این را باید در عدالت کالبدشکافی کنیم!

 

53- آیا خداوند تمامی خلایق را مورد احسان و بخشش خود قرار داده است؟

نهج‌البلاغه، خطبه 99- «الْحَمْدُ لِلَّهِ النَّاشِرِ فِي الْخَلْقِ فَضْلَهُ، وَ الْبَاسِطِ فِيهِمْ بِالْجُودِ يَدَهُ» سپاس بر خدایی که به خلایق فضلش را داد و دستش را باز کرد تا همه را نوازش کند. آیا این‌طور بوده؟ یعنی واقعاً از وقتی‌که به دنیا آمدیم، از وقتی‌که خودمان را شناختیم، فضل خدا بر ما باریده است یا نغمت و عذاب خدا؟ نعمت و رحمت خدا نوازشمان کرده است یا عذاب خدا سیلی به ما زده؟ باید روی این‌ها محاسبه بشود.

 

54- تعریف عالم و جاهل:

نهج‌البلاغه، خطبه 102- «العالِمُ مَن عَرَفَ قَدرَهُ و كَفى بِالمَرءِ جَهلاً ألاّ يَعرِفَ قَدرَهُ» حضرت عالم و جاهل را این‌جوری معرفی می‌کند: می‌گوید عالم خلاصه‌اش، (اصلاً عالم این نیست که فیزیک خوانده، شیمی خوانده، علم دین خوانده، فقه خوانده) عالم در کل کسی است که خودش را بشناسد و جاهل کسی است که خودش را نمی‌شناسد! «وَ اِنَّ مِنْ اَبْغَضِ الرِّجالِ اِلَى اللّهِ تَعالى لَعَبْداً وَكَلَهُ اللّهُ اِلى نَفْسِهِ» می‌گوید که خدا دشمن دارد، بدش بیاید از کسی، او را پرت کند از حوزه‌ی ولایی خودش و بگوید با من کاری نداشته باش، برو خودت می‌دانی، خودت و خودت، روزی‌ات را دربیاور، زندگی‌ات را کن! حالا این رویش فکر بشود كه اولاً عالم که می‌خواهد خودش را بشناسد، این علم از طرف خدا است یا باید ما خودمان پیدا کنیم؟ علم انسان‌شناسی، علم جامعه‌شناسی، علم خداشناسی. در خیلی جاها می‌گوید: علم آن نیست که دنبالش می‌روی کلاس می‌بینی! علم «أَلْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللّه‏ فِى قَلْبِ مَنْ يَشآءُ» علم نور است از عالم مطلق که خدا است می‌تاباند. این علم تابیده می‌شود به هرکس که بخواهد. پس من خودم نمی‌شناسم چه کنم؟ خدا باید من را کمک کند! بعد هم این‌که خداوند چه‌طور انسان را وکیل می‌کند بر خودش و وکالت عظمای خودش را قیچی می‌کند؟ مگر قیچی شدنی است؟ ما را خدا خلق کرده! کجا برویم؟ مگر خدای دیگری هست که برویم زیر پرچمش سینه بزنیم؟

 

55- سهولت قوانین اسلام:

نهج‌البلاغه، خطبه 105- «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي شَرَعَ الْإِسْلَامَ فَسَهَّلَ شَرَائِعَهُ» از مستندات من این هست که می‌گویم نمی‌خواند! آن خشونتی که در خیلی جاها آمده به اصل اسلام این است! حضرت می‌گوید سپاس بر خدایی که قوانین اسلام را آسان آفریده! آسان یعنی چه؟ یعنی به اجراکننده سخت نمی‌گذرد در هیچ شرایطی مالی، جسمی، جنسی، روحی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی! «لِمَنْ وَرَدَهُ فَجَعَلَهُ أَمْناً لِمَنْ عَلِقَهُ» هر کس دوست دارد اسلام را، امنیت پیدا می‌کند، خیالش راحت می‌شود، دیگر استرس ندارد. واقعاً این‌جوری است؟ ما وقتی اسلام را پذیرفتیم و دنبالش رفتیم، استرس نداشتیم؟ اعصابمان خرد نشد؟ نگران نبودیم؟ نترسیدیم؟ امنیت داشتیم؟ «وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ» سالم می‌ماند کسی که داخل اسلام می‌شود؛ سلامت دنیا و آخرت. آیا ما در سلامت بودیم؟ این اعضای بدن ما از بین نرفت؟ کجا رفت؟ به چه راهی رفت؟

 

56- توحید در غیبت:

نهج‌البلاغه، خطبه 108- «لَوْ عَایَنُوا کُنْهَ مَا خَفِیَ عَلَیْهِمْ مِنْکَ لَحَقَّرُوا أَعْمَالَهُمْ» خدایا، اگر مردم به‌زودی تو را می‌دیدند، این اعمالشان تحقیرآمیز بود برایشان؛ یعنی ما چون خدا را نمی‌بینیم یک‌چیزهایی سَنبل می‌کنیم، الکی اسمش را می‌گذاریم نماز، روزه، این‌ها به درد نمی‌خورد که! این‌ها در شأن خدا نیست، در حد خدا نیست! «وَ لَعَرَفُوا أَنَّهُمْ لَمْ یَعْبُدوکَ» می‌دانستند تو را پرستش نکردند! تو این‌جوری نباید پرستش بشوی که! «حَقَّ عِبادَتِک و لَم یُطیعوکَ حَقَّ طاعَتِکَ».

[1] رهایتان