پرسش: [در صوت نیامده است]
پاسخ: عرضم به حضورت که آنها (ائمه) همانطور که خودشان را معرفي كردهاند و امام سجاد (پدر بیستوهفتم ما) به او گفتند كه خودت را معرفي كن (خبرنگار در شام به او رسيد و گفت: شما چه كسي هستيد؟ اين را مرتب حاجآقا بزرگ ميخواند و گريه ميكرد و ميگفت: «اين شناسنامهی واقعي ما است»!) و امام میفرمودند: «إِنَّا مَظْلومون وَ مَغْمومون وَ مَحْرومون وَ مَقْتولون وَ مَسْمومون»! اينها از یك ناحیه وابسته به خدا هستند و مقامشان عالي است و حقوقي هم دارند نسبت به خدا و نسبت به خلق ولي از یك لحاظ هم اینها به خاطر اینکه گرفتار ظرفِ غيبت شدند و نتوانستند از آن امكانات استفاده كنند، هم خودشان زجر كشيدند و هم اینکه شاهد زجر پيروانشان بودند؛ ازاینجهت خیلی مشکلساز شده است روي تحليل شخصيت ایشان. مثلاً این دعاي عرفه را كه من تحلیل میكردم، (نمیدانم برایت خواندم یا نه) این دعای عرفه مجموعهای است از اعلان شکوههای امام و فشارهايي كه به برگزيدهی خدا آمده است و اینکه یکسری تعهدات خدا دارد و (خيلي راحتتر بگوييم) دیون دارد نسبت به امامش كه خودش جَعلش[1] كرده و نسبت به ما در زمينهی آن امام كه بايد از فیضش استفاده كنيم و موانع ايجاد كرده است! بههرحال من فكر میکنم كه ما بايد تمام اين كليدهايي كه درآوردهام (و اکنون هم مشغول هستم و دارم از نهجالبلاغه درمیآورم) اینها را مجموعهاش را ببینید هم در خلوت، هم در مباحثهی جمعي[2] و ببینیم كه چهجوری هدايت میشویم! چون توحيد هدايت شدني است و گفتني نیست!
ما الآن توحید مفضل را میخوانیم، این بوده آب و زندگي ما؛ این بوده آش ما که پاي آن نشستهایم و خوردهايم؛ يعني منظور اینکه رشد ما در اين دين همینقدر بوده، رشد خود اسلام همینقدر بوده است درحالیکه از اسلام توقع میرفت که طبق گزینههای خداوند در آيات، خیلی قوی ما را هدايت كند و خودش قدرت داشته باشد! یكي از مظاهر اقتدار اسلام اين است كه تبصره نبیند، تحشیه نخورد چون اسلام موجود زنده است همانطور که قائل هستیم! اسلام یك مكتب نيست كه یك نفر بنایش کرده باشد مثل بودیسم! اینجوری نيست! «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظون»[3] يا به اسلام برمیگردد يا به اهلبیت يا به قرآن! یكي از اين سه تا! خب خدا گفته که من حفظش کردم! خب پس کو؟ نه اهلبیت را حفظ کرد در برابر چالشهای معاصرينشان؛ بعد این موجب خطا میشود در قضاوت نسلهای بعد!
یعنی وقتي من كليدهاي دعاي عرفه را درآوردم و میخوانم، میبینم كه امام حسين در چند قدمي كربلا اين دعا را خوانده؛ يعني در مكه. بعد آمده در كربلا، خدا او را بورش[4] كرده، حسابش را رسیده به آن صورت فجيع درحالیکه التماس میکند امام حسين در فقرات دعاي عرفه! حتي چند جا را بهعنوان كليد درآوردهام. میگوید: خدايا، من میخواهم برگردم! من نمیخواهم بروم كربلا! ولی خدا او را بهزور آورده است؛ «یَا حُسَیْنُ، أُخْرُجْ إِلَی الْعِراقِ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَراکَ قَتیلاً»!
خب، پس همهاش شد دین و ماحصلش را ببینیم كه واقعاً اين دين همان ديني بوده كه در غدير خم طبق آن مثلث تقويتي و تأییدي «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا»[5]، آیا خداوند طبق آن مثلث به فرامين خود عمل كرده است و یا نکرده؟ چرا عمل نکرده است؟ مانع چه کسی بوده است؟ ظرف زماني غيبت مانع بوده است! خب وقتي خدا عمل نکرده به آن سه تا شاخهی اصل دین (که به نظر بنده اصل دین آن سه تا هستند كه برمیگردد به توحيد و عدل و نبوت و معاد و کل اين پنج تا را شامل میشود)، وقتي آنها استقلال پيدا نکرده، ما چهطور ميتوانيم شاهد رشد خودمان باشيم؟ «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»[6]. ما الآن رشد نداريم، یقهمان را خدا میگیرد در این دنیا به كیفر كردار و عقوبت و آن دنيا هم جهنم كه چرا رشد نكرديد؟ خب چه کسی مسئولش است؟
حالا من اينها را جمعبندي کردم و برای اینکه اشتباه نشود صفحهبندي کردم چون همینطور دارم برمیدارم مستندات را! این مستندات خيلي لازم است اکنونکه پايان غيبت است و قطعاً هم پايان غيبت است چون خيلي چيزهايي كه تابهحال نشان داده نشده بود نشان داده شده است! باید خودمان را آماده كنيم و بعد هم اینکه بعضیها میخواهند اين بحث را بهزور به کسی بقبولانند! نه! نه! توحيد رسيدني است چون در فطرت است! نه تدريس است نه تعلیم است؛ همان «اَلْعِلْمُ نُورٌ» است! علمِ علوم غريبه است كه نه تحصيل دارد، نه تعليم دارد، نه معلم دارد و باید آدم برسد با مستنداتي كه داریم! اين مستندات را براي چه جمع میکنیم؟ به خاطر اینکه ما الآن گیر کردیم بين ثبت و سند در توحید! ثبت يعني آنچه از آيات و روايات و ادعيه و احادیث آمده در معرفي خدا و بهتبعِ معرفيِ خدا، شناخت خودمان و زمان و آنچه الآن از خدا میبینیم. الآن ما از خدا یکچیز دیگری داریم میبینیم غیر از آنچه ثبت شده است (سند اجرايي تُوليت عظمای الهی)! مثلاً فرض کن در اجابت دعا، در توكل، در استخاره، در خود عدل كه چهقدر ما روايت داريم كه «أَسْرَعَ الْذُنوب عُقوبَةً اَلْظُلم» (هزار هزار تا از اینها داریم در کتب اصول کافی و بحار الانوار)؛ یعنی تنها گناهي كه خدا سريع يقه را ميگيرد ظلم است درحالیکه الآن به خاطر اینکه ظالم راحت و مظلوم گرفتار است، خیلیها انكار عدل و انكار خود خدا میکنند!
بنابراين اینهایی را که برایتان میگویم جمعبندي كنيد و يادداشت شود که چون وقت هم ما نداریم، تكرار نشود. انشاءالله اگر یک فرصتی شد، اگر صفحاتش یادم نبود، بگو آخرین جملاتش چی بود تا من تطبیق کنم و بعد بقیهاش را ادامه بدهم.
الآن من کل مفاتيح را زير و رو كردم (تمام دعاهایش را) و این مباحث بحثانگيزش را درآوردهام. بعد از دعاي عرفه، دعاي مباهلهی امام صادق بوده و بعد زيارت امیرالمؤمنین در غدیر از امام هادي بوده است؛ همینجوری ادامه داشت! ببین آخرش چی بوده که انشاءالله یک روز که حالم خوب است برایت بگویم.
در جواب سؤال بعدي: بله همين است! شايد اشاره به همين است كه هر چه جلوتر میرویم فشار زمان بيشتر است و هر چه فشار زمان بيشتر میشود (انسان منتظر، چون بحث فقط روي منتظر است! غير از منتظر، مرفه است؛ غیر از منتظر، خوشگذران است! اصلاً با آنها ما كاري نداريم؛ به آنکسی که قرار است خداوند به او زمين را بدهد کار داریم! «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا»[7] به انسان ضعيف ميخواهد بدهد؛ ضعيف هم كسي است كه الآن در جهنم دنيا زندگي میکند! ما الآن تقسیم میکنیم: بهشتیِ دنیا، جهنمیِ دنیا!) هر چه جلوتر میرویم آتش این جهنم بیشتر میشود؛ یعنی همین جهنم دنيا و جهنم غيبت بيشتر میشود. لذا مرتباً اين پردههای موانع (حالا اسمش غرور است یا حجابهای مادي) كنارتر میرود و انسان بيناتر میشود. الآن همين قرآني كه ما شش سال قبل میخواندیم، الآن من مرور میکنم، میبینم که آياتش برایم یکجور ديگر تفسير میشود! مفاتيح كه من آن را ده هزار بار در این چهل سال گذشته مرور كردهام، الآن وقتي مرور میکنم چیزهای را که به آن رسیدم (كه عرض كردم رسيدني است؛ الآن با همهی احساس و اعصابم رسيدم!) را درميآورم. یا همين نهجالبلاغه كه صدبار من تحليلش کردهام، الآن که دوباره شروع کردهام آنهایی را میبینم که كليد حل معماي عدم تطابق ثبت با سند اعتقادات ما است!
[1]– جَعَلَ، قرار دادن
[2]– به دو روش دستیابی به بینش یعنی تفکر در خلوت و مباحثهی جمعی در فایلهای متعددی اشاره شده است. مانند صوت شماره 61 (در ادامهی همین فایل گفته شده که در خلوت ذهن باز میشود)، صوت شماره 186، صوت شماره 56، صوت شماره 30، صوت شماره 48، صوت شماره 54. در صوت شماره 22 به تفکر درونی در خلوت و سکوت بیشتر اشاره شده است. در صوت شماره 5 هم به برتری تفکر نسبت به عبادت پرداخته شده است. در مورد تفکر در خلوت و سکوت و خاموشی در فایلهای متعدد گفته شده است مانند صوت شماره 5، صوت شماره 23، صوت شماره 30.
[3]– سوره حجر، آیه 9
[4]– بور شدن به معنای سرخ شدن و شرمنده شدن است.
[5]– سوره مائده، آیه 3
[6]– سوره بقره، آیه 256
[7]– سوره قصص، آیه 5