روز شهادت امام هشتم است و روز آخر ماه صفر در پایان دو ماه همسوئی با «کُلُّ شَهْرٍ مُحَرَم». امروز در حقیقت روز خداوند است که یکی از اسامیاش رضا است. «یَا سَریعُ الْرِضا»! روز وداع است با نارضایتی. «یَا سَریعُ الْرِضا»! روز تجدید بیعت است با خدایی که ما را از عدم آورده و باز هم بهسوی فنا میبرد.
تصور کنید که یک سال قبل از تولد نبودید و در حقیقت آنچه بوده مأکولات و مشروباتی بوده است که پدر استفاده کرده است و ثمرهاش ما شدیم و بعد از فوت هم این پیکر تبدیل به ذرات خاک میشود و هیچ از آن باقی نمیماند و روح هم به آسمان میرود، تبدیل به باد میشود، با نسیم یکی میگردد و آنچه میماند «نَفْس» است؛ یعنی حقیقت وجودی انسان. حقیقت ما یعنی خدا! ما آمدیم با یک فرمان. گفت: «کُنْ»، شد: «فَیَکُونْ»! پس در حقیقت فرمان است، «نَفْس» فرمان است و ما وظیفه داریم این نَفْس را بشناسیم؛ «مَنْ عَرَفَ نَفْسَه فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه»! نَفْس یعنی خدا. آنچه مورد استناد است نَفْس لوامه است «لَا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ و لَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَة»[1] قیامت نه به معنای عالم دیگر، به معنای: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الْظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ»[2]؛ یعنی انتهای هرچیز. به هر چه رسیدی بنبست شد؛ وقتیکه ابرمرد عالم بشریت (علی) میگوید: «عَرفْتُ اللَّهَ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ نَقْضِ الهِمَم»، یعنی خدا را شناختم در بنبستهای زندگی! «نَقْضِ الهِمَم» یعنی گرهِ کورِ ناخواسته بر تصمیمات!
خب حالا شناخت خدا باید بهگونهای باشد که ما را نجات بدهد! ما الآن گیر کردیم! در چه گیر کردیم؟ در غیبت! غیبت ضد ظهور است. ظهور یعنی آشکار؛ غیبت یعنی پنهان و باز آنچه برای بشر مهم است در ظهور، خدا است! الآن خدا پنهان است از دید ما، از شنود ما، از فهم ما؛ نه ما (ما که در مشرب ادیان نشستیم، ما که در آبشخور کتب آسمانی قرار داریم) ادیان هم، کتابهای آسمانی هم! وقتی خدا در قرآن میگوید: «وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِه»[3]، یعنی این نماز که بالا نمیرود، نماز نیست! چون شناخت باطل است! این عبادت که دستگیر تو نیست، پاگیرت شده است، تو را به شک و تردید انداخته، این عبادت نیست! این ضایع کردن است!
الآن همهچیز نشاندهندهی این است که ما به پایان غیبت رسیدیم؛ تمام علائم و نشانهها دیده میشود! از جمله نشانههای بزرگ، خسف زوراء است که شهری است در کنار ری که بهخودیخود مملکتی است و خسف الارض میشود! نه آنکه زلزلهای بیاید هشت ریشتر و این شهر را در دل خود فرو برد؛ یعنی مردم را زمینگیر کرده است! الآن هوای این شهر وسیلهی قتل این مردم است؛ آبش، معاملاتش، فکر و خیالش، رفتوآمدش، همهچیز مردم را عاجز کرده است، ناتوان کرده است، به زمین زده است! یکی از معانی مهم خسف الارض این است!
گفتهاند که: «یَأْتِ بِدینٍ جَدید»، دین جدید میآورد. این آقا که پیغمبر نیست دین جدید بیاورد؛ پیغمبر دین میآورد! این آقا امام است، حافظ دین است، شارح دین است! پس این دین محمدی است اما حامل ۱۴۳۳ عدد تبصره و تحشیه و سالهای متمادیِ غبار که فرمود: وقتیکه منجی بیاید، اسلام مثل پوستین وارونه در تنِ مردم است!
حالا اصل دین معرفت رب است! اصل خدا است؛ دین فروع است، انبیاء فروع هستند، کتابهای آسمانی فروع هستند! خوب خدا را چهطوری باید بشناسیم؟ با اسماء و صفاتش! چگونه باید این اسماء و صفات را کالبدشکافی کنیم که با ظرف اندکمان وفق بدهد؟ در روزهای مهم مثل امروز! امروز صاحبش امام رضا است، بانیاش فاطمهی اطهر است، جزا دهندهاش بقیةالله است. چه کسی میتواند به اسماء و صفات خدا دست پیدا کند؟ این آیه را بخوان: «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذینَ اسْتُضعِفُوا فِي الْأَرضِ وَ نَجعَلَهُمْ أَئِمٌه»[4]! آنکسی که در گذران زندگی ضعیف شد، مستضعف شد، او امام میشود (نه منظور امامی که یک نفر باید باشد که انتخابشدهی خدا است)؛ یعنی او (یعنی این مستضعف) پرچمدار امامتی میشود که وصلِ به ولایت الهی است! در شناخت، امام میشود؛ چشمش باز میشود، جلودار میشود، جلوی پایش را میبیند، دور را تشخیص میدهد!
حالا خدا خواسته که یک منتظر در کوچهپسکوچههای غیبت آنقدر شلاق بخورد (مسائل اجتماعی، مالی، روحی، جسمی، اعتقادی، خانوادگی، امنیتی) تا له شود! یک قالی را وقتی میخواهند تمیزش کنند چه میکنند؟ میتکانندش! با چی میتکانند؟ میزنندش! یکجایی آن را آویزان میکنند، چوب به آن میزنند. آنکسی که در فراق یار سفرکرده چوب خورده، چشمش باز شده است، حواسش جمع شده است!
چوبزننده «خدا» است! ۱۰۲ سوره بقره: «وَ ما هُم بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدِ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّه» هیچ زیان و ضرری نمیرسد مگر اینکه اذن خدا باشد! حالا در صفات و اسامی خدا تدبر کنید بعد محاجه کنید! دو تا نَفْس به شما داده است: «لوامه و اماره». «لوامه» وکیل مدافع خدا است، نمایندهی خدا است، وجدان است؛ «اماره» پیچوخم روزگار است. «اماره» اعتراض میکند که آیا خدا غنی است؟ پس چرا جواب نمیدهد؟ صمد است؟ پس چرا به ما نظر ندارد؟ خالق است؟ پس چرا خلق کرده، ول کرده است؟ ایبابا! یک نفر خلق چیزی میکند، همیشه هوایش را دارد، حافظ است! پس چرا حفظ نمیکند؟ دین را هم حفظ نکرده است! «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ و إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»[5]؛ دین محافظت میخواهد از هرگونه بدعتی! چهطور ۱۴۰۰ و خردهای سال انواع بدعتها را به دین نصب کردند و نگاه کرد و هیچچیزی نگفت؟
این محاجهها باعث میشود چشم انسان باز بشود به حقایق! ما قرار است که دینمان را بتکانیم و آماده کنیم برای یک آقایی که «یَأْتِ بِدینٍ جَدید وَ سُلطانٍ جَدید وَ کِتابٍ جَدید»! کتاب هم همان قرآن است منتها این قرآن را که ما میخوانیم، نمیفهمیم درحالیکه این قرآن میگوید که: «لاَ رَطبٍ وَ لَا یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتابٍ مُّبِینٍ»[6]، میگوید: «فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ»[7]! اینقدر عظمت دارد حوزهی اجرائی و تفهیماتِ این کتاب! پس چرا ما نمیفهمیم؟ ما که هیچی، آن بزرگها هم نفهمیدند! اگر میفهمیدند که هدایت میشدند، جامعه هدایت میشد، اینجوری به گِل نمینشست کشتی اسلام!
خب خداوند متعهد است! آیه ۴۰ سوره بقره: «أَوفُوا بِعَهٰدِي أُوفِ بِعَهدِکُمْ» در این آیه خدا میگوید من متعهد هستم. چون متعهد است، وظیفه دارد؛ چون وظیفهمند است، مسئولیت دارد؛ چون مسئولیت دارد، باید موردِ بازخواست خلق قرار بگیرد و ما مطالباتمان را به او عرضه کنیم چون خودش اعلام کرده است!
مطالبات ما چیست؟ مطالبات ما آنچیزی است که خودش گفته است چون ما هیچی نمیدانیم که. آیه ۳۲ سوره بقره: «سُبْحانَکَٔ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا» الآن اینکه ما به آن رسیدیم، خدا یادمان داده است؛ اینقدر که شَمِّ فکری ما باز شده، خدا کرده است! «إِنَّکَٔ أَنْتَ الْعَلیمُ الٰحَکیمُ» همهکاره خدا است!
ببینید 117 سوره بقره میگوید: «بَدِیعُ السَّماوَاتِ وَ الٰأَرْضِ» بدعتگذار و نوآور «خدا» است؛ «وَ إِذَا قَضَی أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» همهچیز دست او است! تو هیچچیز دستت نیست! جبر مطلق است وقتی قضا و قدر را مینویسد؛ او میگوید: «کُنْ»، میشود: «فَیَکُونْ».
حالا مطالبات چیست که امروز روزش است؟ امروز باید ببینیم که خدا چه وعدههایی داده است و نکرده است؟ نکرده، عیبش در چیست؟ عیبش در ما است؟ نه! میگویند که ما بدبخت شدیم، کفارهی اعمالمان را میدهیم! این هم خلاف است!
آیه 53 سوره زُمر: «قُلْ یا عِبادِي الَّذینَ أسْرَفُوا عَلَی أنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّه» این چک خدا است، برات است، سفته است؛ «إِنَّ اللَّهَ یَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمیِعاً» تمام شد! تو گناه میکنی، به نص این آیه همان بالفور توابیت و غفاریت خدا پاکش میکند! ما شوخی که نداریم! مستندات ما آیات است؛ نمیشود به آیات که ایراد گرفت!
خوب پس علت چیست؟ خدا هم که دروغگو نیست! پس مشکل در واحد سوم است که اصلِ زمان است؛ یعنی خدا خیر است، خَیِر است، میدهد ولی ظرف زمان باطلش میکند، خرابش میکند؛ نحوست و شرارت این ظرف! حالا باید از خدا بخواهید که امروز همهی ما را از شر این زمان خلاص کند!
۳۴ سوره فاطر میگوید: «اَلحَمْدُ لِلَّه الَّذي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ». «اَلْحَمد»، تخصیص است؛ سپاس و فقط ستایش برای خدا! کدام خدا؟ «لِلَّهِ الَّذي» آن خدایی که این موقعیت را دارد! موقعیتش چیست؟ «أَذْهَبَ عَنَّا الحَزَنَ» سپاس فقط برای خدایی بگو، سینهچاک خدایی باش، قربان صدقهی خدایی برو که از دل تو غم و غصه را زُدود! خب آیا زدوده یا نه؟ آیا تو تاکنون حامدِ شیطان بودی یا خدا؟ آیا خدا به وعدهاش عمل کرد؟ «إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکَورٌ» باز هم خدا یک چک جدید داد! خدای تو «لَغَفُور»؛ لام، لام تأکید است؛ حتماً با گذشت است و شکور است! شکور چیست؟ یعنی این شکور برمیگردد به «اَلْحَمد» تو حمد کردی، او شکرِ تو را میگوید! تو آمدی زیر بلیط خدا، نگهت میدارد، کمکت میکند! غفران هم تنها برای گناه نیست، برای زمان هم هست! بگو خدایا، این زمان را ببخش! تمامش کن اگر باقیمانده از غیبت! دیگر چیزی از هستی ما تهش نمانده است!
عنایت کنید امروز روز امام رضا است؛ روضهی امام رضا را میخوانید، حتماً روضهی خودتان را بخوانید! امام رضا، روضهاش را جبرائیل خوانده؛ ملائکه امروز بر فراز حرمش در حرکت هستند اما آن روضهای که ما را از خواب بیدار میکند، همان مجموعهی چه کنم چه کنمهای ما است و بیچارگیهای ما است! بگو خدایا، چهطور راضی میشوی که ما دنبال تو بیاییم و ذلیل بشویم؟ تو گفتی عزت مالِ خدا است و مالِ دوستان خدا است! ما دوست تو نبودیم؟ ما دشمن تو بودیم؟ اگر شیطانپرست بودیم (شیطان چند تا واحد اسم اعظم دارد) دستمان را میگرفت کمکمان میکرد!
۵۱ سوره توبه: «قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلَّا ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا» پیغمبر به مردم بگو هیچچیزی به شما نمیرسد مگر اینکه من کتابت کرده باشم! عین همان کتابتی است که میگوید: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ»[8]؛ کتابت یعنی حتم کرد. خدایا، تو ولیِّ ما هستی! تو بد ما را میخواهی؟ پس چرا بدی به ما میرسد؟ امروز بیا عنایتی کن که این دیوار حدفاصل بین ما و خودت را خراب کن! این دیوار نامش غیبت است! خدایا، همهی ما را از شر غیبت نجات بده!
۱۳۷ سوره اعراف میگوید: «وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبَّکَ الحُسْنَی» خدا کلماتش حُسن است، خوبی است، زیبایی است! پس چرا ما اینطور گرفتار شدیم؟
این چه کنم چه کنمها باید در محاسبهی امروز بیاید! عاملیتش امروز است!
[1]– سوره قیامت، آیات 1 و 2
[2]– سوره حدید، آیه 3
[3]– سوره زمر، آیه 67
[4]– سوره قصص، آیه 5
[5]– سوره حجر، آیه 9
[6]– سوره انعام، آیه 59
[7]– سوره نحل، آیه 89
[8]– سوره بقره، آیه 183