(بخشی از این صوت در «صوت شماره 115: تفسیر آیات 40، 32، 117 و 128 سوره بقره» آمده است.)
در يك آیهی ديگري كه معروف به الست است (عالم قبل از ماده، به آن عالم ذر میگفتند؛ يعني عالمِ بنیانگذاری هستهی آیندهی انسان و يا عالم الست. «الست» سؤال است.) در این آيه میگوید: «أَلَسْتُ أَولى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ» خدا خطاب كرده به تمام موجودات اوليه، به تمام ژنهایی كه هنوز تبديل به جسد و كالبد نشده. حالا اینها چي بودند؟ باد بوده، هوا بوده، نسيم بوده است چون اگر روح بوده، میرود در اين زاويه، در اين قاعده.
در این آيه میگوید: «أَلَسْتُ أَولى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ»؛ اينجا جباريتش را نشان میدهد! بهطور حتم و قطع میگوید كه شما رفتيد در دنيا، مغرور نشويد به هيكلتان، به قیافهتان، به زورتان، به عقلتان، به موقعيتتان، به ظاهرتان، به آنچه به دست آورديد بلكه هر چه هست من هستم!
«أَلَسْتُ أَولى بَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ» آيا من سزاوارتر از همه نيستم به خود شما؛ يعني قبل از اینکه من اين دستم را حركت بدهم، خدا اراده كرده كه من حركت میدهم؛ يعني اگر او اراده نکند، اين دست فلج میشود؛ اين زباني كه كار میکند، او اراده كرده است! بنابراين من فكر میکنم كه اصل هدف خداوند اين است كه يك موجوداتي در دنيا آورده شبيه به مَلَك. مَلَك اختيار ندارد و یک حالت گيرنده دارد از فرستندهی وحي يا مثلاً برويم جلوتر، انبياء كه به مرحلهی عصمت رسيدند. عصمت يعني يك حصاري دورشان چيده شده که آن لذتي كه براي عامهی انسانها بهعنوان تلذذ و تمتع و تعيش مطرح است براي آنها مطرح نيست؛ يعني آنها میبینند ولي اشتها ندارند؛ یعنی آن علایقي كه طيف اكثريت جامعه دارند به اینکه كاربري كنند از غذا، از شهوت، از جنسيت، از مسائل دلخواه و دروني، آنها (معصومین) ندارند!
در اينجا چند تا آيه هست كه دلالت قطعيه دارد بر همين جبروتيت خدا که خداوند بهطور حتم اعلام كرده كه من بشر را خلع استقلال و استغنا و اراده و اختيار کردهام.
در این آيه میگوید: (كه 286 سوره بقره است. نمیدانم خواندم برایتان یا نه؟ بهصورت دعا است.) «رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا مَا لَا طاقَةَ لَنا بِهِ» خدايا، بر ما تحميل نكن فرایضی را، قواعدي را، قوانيني را، يا خواستههایی را كه خلاف طاقت و توان ما باشد! اين آيه نشان میدهد که حتماً همینطور هست؛ يعني حاكميت ولايي خداوند اینطور هست (مشيتش بر اين منوال هست) که ما را اذيت كند چون اگر نبود، ما بهصورت دعا نمیخواندیم! چون اين دعا را هم خودش خلق كرده، خودش عباراتش را جمع كرده، دست بشر نيست! میگوییم كه خدايا، بر ما تحميل نكن! خب حالا اين «تحميلِ ما لايُطاق» (به قول علما) يعني ارسال چيزي كه ظرفيتش را نداريم، اين خلاف عدالت است! عدل يعني «وَضْعُ كُلِّ شَيءٍ في مَحله»؛ يعني آنچه را که فراخور چيزي هست در آن قرار میدهند. ولي در این آيه میگوید نه! قبلاً سابقه داشته و الآن هم سابقه دارد؛ الآن اين مشكلاتي كه ما داريم آيا به فراخور احساس و اعصاب و افكار و اخلاق و اعمال ما است؟ نه! بلكه هزاران بار سنگینتر است!
در مورد كشتار و خونريزي (253 سوره بقره است) كه خداوند رسماً مسئوليتش را قبول كرده و میگوید: «وَلَوْ شاءَ أللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لكِنَّ أللَّهَ يَفْعَلُ ما يُريدُ» اگر خدا میخواست كسي كشته نمیشد، كسي از بین نمیرفت، كسي نابود نمیشد ولي خدا اراده كرد عملي را که طبق قوانينش صورت میگیرد! ما در توحيد بايد به اين نقطهی اصلي برسيم! مخصوصاً امروز كه روز اربعين است و روز اربعين، روز بارانداز چله است؛ يعني همانطوری كه اهلبیت (اجداد ما) چهل ايستگاه، چهل شهر، چهل منزل، از چهل روز قبل حركت كردند و با تماميت خفت و خواري و ذلت و نكبتِ ظاهري و قساوت و جنايتي كه ممكن بود ترسيم بشود در دفتر زندگي بشر سپري كردند و آمدند و امروز باراندازشان در كربلا بود و عرض حال كردند و كنار قبور عزيزانشان نشستند و گزارش اين چله را دادند، (بچهها بودند، زنها بودند، اُسَراء بودند، امام سجاد بود پدر بیستوهفتم ما) همانطور كه اینها سرگذشت چله را دادند، امروز بايد يك منتظر چلهی خودش را به خداي خودش عرضه بدارد! روز مهمي است امروز! و بگوید خدايا، همين مسئلهای كه اشاره شد «وَ أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِکُمْ»[1] خدايا، ما وفا كرديم، من وفا كردم به عهدم! عهدم چه بود؟ تو گفتي كه: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ»[2] دنبال شيطان نرو! خب ما دنبال شيطان نرفتيم! اگر رفتيم دنبال شيطان (تو رحمان هستي) پس چرا با تو حرف زديم، با تو نجوا كرديم، به تو تكيه كرديم، از تو تقاضا كرديم؟ ما چهقدر شعارمان اين بود که «إِیّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّاکَ نَسْتَعین»[3] فقط تو را میپرستیم و فقط از تو استعانت میجوییم؟ پس ما شیطانپرست نبوديم، بتپرست نبوديم! بتهای مختلفي در جامعه بود و ما پشت كرديم به آنها و دنبال تو آمديم! مجموعهی كهولت ما و از بين رفتن سلامت ما و فنا شدن جواني ما و رخسارهی زرد ما گوياي این است كه ما در راه تو، براي تو، به نام تو، به ياد تو، رنجهای عظيم كشيديم تا این بار را (يعني اين امانتِ بيعت با تو را) برسانيم به منزل! الآن يكي از منازل تقديرات همين اربعين است. اينجا به خدا عرض میکنیم ما به عهدمان وفا كرديم! تو گفتي: «وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ»[4]! ما به دنبال تو بوديم؛ به خاطر تو هزینهها كرديم (اصل زندگیمان را، خوشیمان را، لذائذمان را)! همه دنبال لذتهای مادي بودند و ما در کوچهپسکوچههای غيبت مشغول له شدن در چرخگوشت زمان بوديم! براي چي؟ براي تو! حالا وقتش است كه تو به عهدت وفا كني! در اين آيه هم كه خداوند قبول مسئوليت كرده، میگوید من متعهد هستم! چون متعهد است وظيفهمند است؛ چون وظيفهمند است مسئوليت دارد؛ چون مسئوليت دارد جوابگو است، پاسخگو است! اینطور نيست كه عبوديتی باشد كه قبلاً مطرح بوده (آشِ كشكِ خالته، بخوري پاته، نخوري پاته! تعبد است و چونوچرا ندارد! وظیفهی ما نيست، ما در حد اين نيستيم كه از خدا چيزي را بهزور بخواهيم!) و اين آيه رسماً میگوید كه من متعهد هستم!
خب حالا خدا چي بايد به ما بدهد؟ چي نداده؟ اين مسئله خيلي مهم است! چي نداده و چي بايد بدهد! اولاً «بايد» میگوییم، حرف زور نيست، بیادبی نيست! اين «بايد»، از همين «أُوفِ بِعَهْدِکُمْ» ما استفاده میکنیم كه خدا يك «بايدي» را بر خودش فرض كرده که يعني من بايد این کار را بكنم. همانطور كه میگوید: «كَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ»[5] در قرآن میگوید كه بر من حق است، بر من یک واقعيتي است، یک مطالباتي است كه مؤمن را (كسي كه به من گرويده، من را دوست دارد، تكيه به من كرده، توكل به من كرده، استخاره از من میکند) یاریاش كنم! يا «مَنْ کانَ لِلَّه، کانَ اللَّهُ لَه» هر كس با خدا باشد خدا با او است.
خب آنچه را که نداريم چيست؟ آن گزینهی روز اول است در هويت ما! اين گزينه چه بود؟ اين بود كه خدا فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ»[6]! اين احسن تقويم اگر به شكل ظاهري باشد ما نداريم! احسن تقويم نه كَري دارد، نه كوري دارد، نه ضعف اعصاب دارد، نه سكته دارد، نه سرطان دارد، نه فشارخون دارد، نه بيماري كليه دارد بلکه احسن تقويم يعني در قوام و دوام هيكل، بدون عيب و نقص! خب اين را كه نداريم!
در جایی ديگر میگوید: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِين»[7] خدا به خودش تبريك میگوید كه من بهترين شكلي را در موجودات آفريدم و اسمش را گذاشتم انسان. خب اين بهترين موجود در همهی ابعاد بايد بهترين باشد؛ يعني تغذیهی انسان بايد همانطور باشد كه در بهشت خدا تغذيه میکند بهشتي را چون بهترين پذيرایی در بهشت است. الآن هم ما یکجوری آفريده شديم كه طبق همين نسخهی خدا بايد پذيرایی بشويم بهوسیلهی خدا؛ تغذیههای مادي و معنوي و انرژیهای لازمهای كه يك انسان بايد بگيرد تا آن محوريت «اِنا لِلِّه و اِنا اِلَیه راجِعُون»[8] جامعيت پيدا كند.
يا «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ»[9] خداوند میگوید من تكريم كردم به انسان. خب ما الآن مورد كرامت هستيم يا مورد ذلت هستيم؟ اگر بگوییم ظاهرش ما ذليل هستيم، ظاهرش امام حسين ذليل بود، ظاهرش امام حسين كشته شد، ظاهرش يزيد پيروز شد، اگر بهظاهر بخواهيم عمل كنيم اين «ظاهر» گمراهکننده است! اين ظاهر نمیتواند محك خوبي باشد براي هدايت ما! همانطور كه قيامت پنهان است و ظاهر نبود و پيامبر بزرگ ابراهيم گفت: «رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِـي الْمَوْتَى»[10] نشانم بده من بدانم تو چهجوري زنده میکنی؟ خدا فرمود آيا ايمان نداري که من از پشت پرده به تو خبر میدهم كه قيامتي هست و من زنده میکنم، این کار را میکنم؟ گفت نه، من ايمان دارم، نديده خريدم «وَ لکِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي»[11]!
خب پس اطمينان قلب در این است كه ببيني واقعاً خداوند نوازش كرده؟ خداوند تفاوت گذاشته بين آنکس كه دوستش دارد و برایش هزینه کرده است و آنکس كه دشمنش است؟ الآن ما بهعنوان يك منتظر، آنچه را که خدا به ما داده گذاشتهایم در كف دستمان (مثل قنوت نماز)، هديه كرديم به خدا (جان است، سلامتي است، امنيت است، آرامش است، خوشي است، لذت است)! همهچیز را داديم در راه انتظار؛ به عشق «وانتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ»[12]! همين امكاناتي را كه خدا به من و تو داده، به خیلیها داده. آنها رفتند دنبال لذائذ زندگي؛ الآن هم وقتیکه يك سني از آنها گذشته و پشت سر را نگاه میکنند، میگویند خب ضرر نكرديم؛ كِيف كرديم، عشق كرديم، حال كرديم، الآن هم پير شديم! ولي ما چي؟ ما كه مثل جامعه نبوديم! ما كه كنار گذاشته شده بوديم! حالا يا خودمان خواستيم اگر اختيار بوده به عشق خدا؛ يعني همهچیزمان را معاوضه كرديم به خدا يا اینکه نه، زور بوده؛ خدا ما را انتخاب كرده، سوایمان كرده؛ معيشتمان را، ترددمان را، بسترسازي، همه را سوا كرده!
خب پس حالا آنچه را که نياز داريم آن وعدهی الهي است كه در این سه تا آيه بود و آنچه را که بايد خدا به وعدهاش عمل كند مربوط به آينده است، آن ظهور است! ظهور يعني روز! چهطور در روز همهچیز خوانا است، شفاف است و قابل رؤیت است! الآن شب است؛ غيبت شب است؛ غيبت ظلماني است؛ غيبت تاريك است! الآن شما براي چي استخاره میکنید؟ چون در دوراهی گير میکنی؛ نمیدانی خير و شر در کدامیک از اين دوراهیها است! استخاره میکنی يعني خدايا، من از تو كه خالقم هستي، صانعم هستی، ولیِّ من هستی، همهکارهام هستی، بصير هستي، قريب هستی، سمیع هستی، كاردان هستي، خبير هستي، من از تو میخواهم كه راه اول را بروم يا راه دوم؟ خب ما استخاره میکنیم، باز زمين میخوریم و هدايت نمیشویم!
خب اين باعث خندهی شيطان میشود (كه دشمن خدا است) و باعث میشود انسان شك كند به راه خودش! ما از خدا میخواهیم كه ظهور بدهد؛ ظهور يكي از ابعادش این است. الآن استخاره میکنیم، ظهور نيست؛ استخارهی ما در حوزهی غيبت است؛ غيبت هم دروغ است! كل صحنهی غيبت يعني دروغ، يعني فتنه، يعني بلا، يعني کلاهبرداری؛ يعني یکچیز دیگر نشانت میدهند ولی یکچیز ديگر میبینی؛ گزارش چيز ديگر است، عملكرد چيز ديگر است!
ما از خدا ظهور میخواهیم، دو تا موضوع است: يكي ظهور كلي، يكي ظهور جزئی. به قول بعضیها «ظهور صغری» و «ظهور کبری». کبری عموميت است و براي كل هستي است ولی صغری براي فرد است. امروز به خدا بگو، بگو خدايا، اگر مقدرت نيست حالا حالاها فرج كلي را بدهي، فرج شخصي را بده؛ يعني گرههای شخصیمان باز شود! لااقل، اقلش این است كه ما بدانيم كه براي چه کسی سرمایهگذاری كرديم و نتیجهاش چه بوده و اینجوری دلمرده نشويم و وقتیکه در معيشتمان به بنبست میرسیم، یقیناً در اعتقاداتمان اثر منفي دارد! پيغمبر میگوید كه: «مَن لا مَعاشَ لَهُ لا مَعادَ لَهُ» كسي كه دنيايش خراب است، آخرتش هم خراب است! خب لااقل دنياي ما را اصلاح كن! لااقل دستمان را بگير!
توكل قسمت عمدهای از توحيد است! ما توكل میکنیم، خدا چك كشيده در مسئلهی توكل! میگوید: «وَ مَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا»[13] يعني هر كس دستش را بدهد به من، من نجاتش میدهم! خدايا، ما چهقدر دست به تو داديم و تو ما را زمين زدي! ما دیگر شوخي نداريم كه! همانطور كه خدا میگوید: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي»[14] خدا حيا ندارد، ما هم امروز بايد سنگهایمان را با خدا وابکنیم! ما هم به خدا میگوییم كه خدايا، ما هر چه تكيه كرديم، تو برعكس كردي! درست است، اين خبایث ظرف زمان است؛ غيبت ايجاب میکند تا خوبیهای خدا وقتي وارد ظرف كثيف شرالازمنه میشود بد جلوه كند ولي ما چه گناهي كرديم؟ يا جان ما را بگير و ما را رها كن، راحت كن از اين امتحانات سخت و این بدبیاریهای تحميلي و يا اینکه جوابمان را بده! اين جواب خواستن هم مسئلهی زيادي نيست؛ يا ظهور کبری است يا ظهور صغری یا فرج اصلی یا فرج فرعي!
اگر فرج فرعي باشد، ما نماز که میخوانیم میفهمیم چه میگوییم! الآن نماز میخوانیم، دل جاي ديگر است، چشم جاي ديگر است، زبان جاي ديگر است، اعصاب جاي ديگر است! اینکه نماز نشد! آن نمازي را بايد بخوانيم كه خودش در قرآن ترسيم كرده: «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ»[15]؛ يعني نماز عصمت میآورد! عصمتي كه فقط مهدي موعود دارد! قرآن میگوید ما به همه عصمت نسبي میدهیم؛ عصمت هم عصمتآور است! پس چرا اینجور نيست در ما؟ اين روزهمان، اين عباداتمان! پس همهچیزِ ما خراب است و امروز آرزو همين است كه آنچه را که قولش را دادي و به ما ندادي بده و آنچه را که ما براي تو داديم و به چشم تو نيامد، به نظر تو نيامد، امروز بايد مقبول تو شود! بدون شك و ترديد ما هزينه كرديم براي تو! این منت نيست بلكه اين يك واقعيت است كه در قالب «ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ»[16]، ما همهچیز را بايد برگردانيم به خدا! امروز هم محاسبه است روي خود خدا! امروز اگر همه براي حسين گريه میکنند و در روايتي هم داريم كه اولياء و اتقياء براي حسين گريه میکنند ولی امروز ما براي خودمان گريه میکنیم! چون ما اولی هستيم بر اشک ريختن براي خودمان! چون مصائب ما خيلي سختتر از مصائب ابیعبدالله است! نه در بُعد كمي و كيفي، در این موقعيت كه امام حسين الگو بود و وصل به خدا بود و هر چه مورد فشار قرار میگرفت بيشتر استقبال میکرد. آخرين حرفش هم در گودال قتلگاه «اِلهي رِضًى بِقَضائِکَ» بود. نگفت آي بچههایم نابود شدند، آي حرمم تنها شده، آي نواميسم مورد تعدي قرار گرفتند بلكه میگفت خدايا، من تو را دوست دارم! عشق من هستي! خب ما كه اینطوری وصل نيستيم! ما كه اینطوری به عروةالوثقیِ الهي وصل نيستيم! پس بخوانيد خدا را امروز كه خدايا، تكليف ما را روشن كن! اگر ما قرار است در این مسير باشيم، لااقل چشمهایمان را باز كن! حجت را بر ما نشان بدهد! نمیشود كه آخر ما با غيب معامله كنيم! غيبي كه ناديدني است! خدايي كه نه میشود ديدش و نه میشود صدايش را شنيد و نه میشود در وقت گرفتاري كه بهش تكيه میدهیم كمكمان كند، خب اینکه نشد خدا!
امروز روز عظيمي است كه امام حسين در چنين روزي حجتش را بر تقويم بشر تمام كرد و اهلبیتش حجتشان را بر انسانها کاملاً به پايان رسانيدند و ما هم تمام اين چلههايي را که داشتيم در طول عمرمان (هر كس سالهای زيادي را صرف انتظار كرده است؛ يكي 5 سال، يكي 10 سال، يكي 20 سال، يكي يك عمر است) بايد امروز از خدا بخواهيم كه جواب بدهد و این «أُوفِ بِعَهْدِكُمْ»[17] مسئله را كاملاً هضم كرده كه خداوند بايد به وعدههایش عمل كند كه وعدههایش هم اینها است!
و مسئلهی مهمتر این است كه امروز كه روز بزرگي است، روز عظيمي است، روز اربعين و ارائهی چلههايي كه انسان دارد، يك حالت انتهاي كنكور هم هست كه اميدوارم كه اين هفته هفتهی آخر غيبت باشد و به اين معنا است كه هر چه كه زحمت كشيديم و سالبهسال، اربعين به اربعين تکمیل شده و پروندهاش كامل شده و مسدود شده و بسته شده و به سال بعد ارجاع شده، به خاطر اهميت خاصي كه در مسائل طبيعي و انساني و عمومي هست امسال، یقیناً از خدا بايد بخواهيم و با فشار بخواهيم كه خداوند ديگر به اين وعدههای خودش بداء ندهد چون اين بداء باعث میشود كه انسان گرفتار بشود!
آیه 117 سوره بقره كه میگوید: «بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» بدعتگذار است خدا؛ نوآور است و «و إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ». اين را بايد امروز مدنظر قرار بدهيم و بهعنوان عريضه به خدا بگوییم كه خدايا، تو دست ما را بستي! در اين آيه میگوید بشر هیچکاره است! نه میتواند سرنوشتش را عوض كند نه میتواند تقديراتش را رقم بزند! حتي قادر نيست روزشمار زندگیاش را جابجا كند؛ يعني امروز كه روز شنبه است، (در تقويم شنبه است) ما قادر نيستيم به ارادهی خودمان فردا اين تقويمِ ديروز را رقم بزنيم! تا فردا شايد نباشيم! همهچیز در قالب «كُنْ فَيَكُونُ» است و این «كُنْ فَيَكُونُ» امروز در اختيار خليفه و جانشين خداوند است ولي اذن کاربریاش را به او نمیدهد.
امروز براي امام زمان هم بايد دعا كنيم چون از همه بيشتر مضطر است «هر که بامش بيش برفش بيشتر»! قدرت اجرایی او وسيع است و دستش بسته است و به تمام نقاط اين هستي اشراف دارد و همهی مصائب را میبیند و همهی مشكلات را نگاه میکند و همهی سلامهایی را که به او میرسد و همهی گلایههایی که به او میرسد و همهی شکوائیههایی كه به او میرسد، همه را میبیند! از همهی موجودات! امروز اگر به يك سگ ظلم میشود و اين سگ ناله میکند، نالهاش میرود پيش ولي عصر و او میبیند و از ظلمي كه به يك حيوان شده، او متأثر و متأذی[18] میشود چه رسد به كسي كه عمري در يادش بوده، عمري در سوختن رويش بوده! از خدا میخواهم كه امروز كار را تمام كند و به آن روضهای كه امام سجاد امروز نشسته (اگر به چشم دل نگاه كني، اگر پرواز روح داشته باشي) امام سجاد نشسته روي قبور و تمام اين زن و بچهی کتکخوردهی زمینخوردهی بیپناهِ دردمندِ داغدار، دورش نشستند و امام سجاد دارد روضه میخواند و آنها گريه میکنند. گزارش كار اين چله را میدهد و آنها اشک میریزند. به آن حالت غربت امام سجاد انشاءالله خداوند همهی ما و شما را از اين غربت نجات بدهد و دست با صفای امام عصر را براي گرهگشایی به زندگي همهمان باز كند! انشاءالله همهتان ياري شويد!
[1]– سوره بقره، آیه 40
[2]– سوره یس، آیه 60
[3]– سوره حمد، آیه 5
[4]– سوره یس، آیه 61
[5]– سوره روم، آیه 47
[6]– سوره تین، آیه 4
[7]– سوره مؤمنون، آیه 14
[8]– سوره بقره، آیه 156
[9]– سوره اسراء، آیه 70
[10]– سوره بقره، آیه 260
[11]– سوره بقره، آیه 260
[12]– سوره هود، آیه 122
[13]– سوره طلاق، آیه 3
[14]– سوره بقره، آیه 26
[15]– سوره عنکبوت، آیه 40
[16]– سوره فجر، آیه 28
[17]– سوره بقره، آیه 40
[18]– اذیت دیده (فرهنگ فارسی عمید)