بسم الله الرحمن الرحیم
سلامعلیکم
هفتهی اربعین است. اربعین چلهای است در قواعد عرفانی که 40 روز یا 40 سال در یک امری، انسان به کاری مبادرت میکند در موارد روحی، جسمی، نفسانی، اعتقادی و اخلاقی تا به پیامدهای مثبت و مثمر ثمرش برسد.
همهچیز در این عالم در حول چله است! در هر چلهای «تکوینی» است و «تکمیلی». انسان با چلهها به دنیا میآید. در قبل از ورود به این عالم نیز چلههایی را در بطن مادر سپری کرده است که در هر چلهای نفخهای از رشحات مادی و معنوی به او دمیده شده است. ما نیاز به چلهگیری داریم در همهچیز! ابیعبدالله در چلهاش که چهل منزل شد، چهل ایستگاه بود، (از کربلا تا شام) در این چهل جا برای حضرت فرازهایی بود در تکمیل شعائرش؛ برای عزیزانش تکوینیاتی بود برای رسیدن به خواستههایشان که اعلان مظلومیت بود و جذب امداد الهی در راستای «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیهِ سُلْطَاناً»[1].
گاهی در این چلهها انسان قبضهایی دارد و وصلهایی (دادوستد، گرفتن و رها کردن). آنچه را که در خصوص آن چله موردنظر است، میگیری و متعارض آن را دفع میکنی (جاذبه و دافعه). چله بهمثابه جارو کردن و آمدن است؛ بیتی را که میخواهی اسکان کنی، اول باید تمیز کنی و ظرفی که میخواهی در آن غذا بخوری، اول باید شستشو دهی! چله یعنی پاکسازی، آماده شدن!
حالا بعضی از چلهها سنگین است. مثلاً نوشتهاند نوح نبی (عبدالجبار) چهلتا چهل سال چله گرفت تا وقتیکه خداوند حق و باطل را جدا کرد و «يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ»[2] را به عینیت رساند و کشتی را به سرافرازی به ساحل مواعید کریمه رساند.
چله برای تشدید صبوری است که انسان بدون بردباری نمیتواند لحظهای را در هوای مسموم غیبت سپری کند و شکیبایی اصل توحید است! «اَلصَّبْرُ مِنَ اَلْإِيمَانِ بِمَنْزِلَةِ اَلرَّأْسِ مِنَ اَلْجَسَدِ» سر و گردن را صبر و دین فرض کنید که رأسِ دین «صبر» است! شما عبادت که میکنید باید صبر به معنای استقامت داشته باشید که در حین انجام عبادت کلاه حواستان را شیطان برندارد؛ سهو نکنید، شک نکنید تا آن حلقههای متصلهی بین مخلوق و خدا قطع نشود!
صبری که امام حسین در عاشورا داشت، یک درِ دیگری را در بهشت گشود به نام بابالصابرین که از آن در ابیعبدالله وارد میشود. کلیددار آن است! هر کس در دنیا در برابر مصائب صبوری کرده از آن در وارد میشود. صبری که ابیعبدالله داشت که خداوند به افتخارش آن بابالجنه را به وی داد بالاترین و مهمترین و سختترین نوع صبر بود که قتل صبر نهایت آن بود! مرگ در بردباری خصیصهی حسین بود! یعنی چه؟ یعنی در همان چند ساعت (از صبح تا ظهر عاشورا) ابیعبدالله در هر حادثهای کشته میشد؛ یعنی آنقدر سنگین بود که هر کس جای او بود انتحار[3] میکرد. بعد همهی اینها یکطرف، خودش را به تأنی و تأمل کشتند؛ یعنی ذرهذرهاش را قطع کردند! مُثلهاش کردند! این هم یک نوع قتل صبر بود. رسید به آنجایی که امام سجاد فرمود: لحظهای در آسمان فریادی آمد که «لقَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِک مَلآئِکَةُ السَّماواتِ»؛ فرشتگانی که مأمور اشاعهی انرژی صبر بودند، به قول ماها از رو رفتند و گریختند؛ کم آوردند از صبر ابیعبدالله، از پایداریاش! گاهی انسان با آه و نالهاش بیتابی میکند، گاهی با عباداتش، گاهی هم با تصمیماتش. میگویند که در عجله تصمیم نگیر یعنی همین! انسان با عصب زنده است؛ با احساس حرکت میکند؛ یکباره اعصاب به هم میریزد، یک انتخابی میکند؛ احساسش جریحهدار میشود، یک عملی انجام میدهد؛ بعد یک عمر باید تاوان آن لحظه را پس بدهد! این چلههای اهلبیت که هفتهی اولیهاش است، بزرگترین آموزش است برای همهی آنهایی که اهل چله هستند!
این غیبت ملعون که همهی ما را اسیر خود کرده، چلههای سهمگینی را بر ما تحمیل کرده است! الآن شما بدون اینکه تصمیم داشته باشید و نیت کرده باشید، در حال گذراندن چلههای خطیر و موحش هستید! چلههایی که غُلُو[4] نیست اگر بگوییم یک چنین چلههایی را مالک اشتر سپری نکرد، ابوذر غفاری ندید، سلمان فارسی نچشید! چلهی یک منتظر یعنی همان قتل صبر ابیعبدالله! هیچکس به حسین نمیرسد ولی در مسیر قرار گرفتهاید.
اینکه در چهل منزل سر بریدهاش این آیه را فقط میخواند، یک رمز سنگینی است در توحید که «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً»[5]آیا خیال میکنید اصحاب کهف و رقیم کار عجیبی انجام دادهاند؟ یعنی باورکردنی نیست که اصحاب کهف برای گریز از شرالازمنهی غیبت مهاجرت کردند؛ داخل غار رفتند و سالهای مدیدی قبض روح شدند و دوباره زنده شدند؟ تعجب است برایتان؟ باورکردنی نیست؟ «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً». اصحاب رقیم، تاریخ است و تاریخنگار؛ یعنی تکتک انسانهایی که خاطراتی را سینهبهسینه، گوش به گوش، زبان به زبان، تنبهتن، نسل به نسل انتقال میدهند؛ یعنی یک منتظر هم در گروه اصحاب کهف است و هم در زمرهی اصحاب رقیم که رقم میزنید تمام فجایعی که امام جعفر صادقِ شما هزار و سیصد سال قبل به سر میزد، به پا میزد، به سینه میزد، به دست میزد و با امواج درونی، با اشک و ناله میگفت: «سَيِّدِي غَيْبَتُكَ أَوْصَلَتْ مُصَابِي بِفَجَائِعِ الْأَبَدِ»! آنچیزی را که امام شما هزار و سیصد سال قبل گفت، الآن تو داری میچشی! این خیلی مهم است ها! تو داری با مغز استخوانت حس میکنی که «كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً» یعنی چه! تعجب میکنند! تکرار تاریخ شده؛ شما منتظران اصحاب کهف هستید که پناه آوردهاید به غار اهلبیت!
یکی از القاب امامِ امروز، کهف الحَصین است یعنی پناهگاه محکم! امروز آمدهاید به میهمانی صاحب امروز که اسمش جمعه است. این آقا هم مثل اصحاب کهف از شرالازمنه گریخته و در بیابانها و کوهها است! درک میکند درد شما را! میفهمد مشکل شما را ولی «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»[6]! دست خدا است که نمیگذارد کار تمام شود! این آقا تابلوی اصحاب رقیم است؛ تاریخ مجسمِ هزار و دویستساله است این آقا! نه! نه! تاریخ هزاران سال خفت و خواری بشر در زمان غیبت است که به او منتقل شده؛ پدرانش به او منتقل کردهاند مظلومیت را که مظلومیت محصول غیبت است و محرومیت را که محرومیت نتیجهی غیبت است!
غیبت یعنی امام آسمانی خانهبهدوش است و بیاباننشین است، بعد جهنمیها در جاهای خوب هستند! آنهایی که مانع ظهورش شدهاند در لذایذ و تعیش و تفریح و … هستند! امروز که جمعه است و در آستانهی اربعین هستیم. اربعینی که عیدِ حسین شما است و مهدی شما. آن مهدی که باید این آیه را اجرا کند: «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیهِ سُلْطاناً»[7]! این محارثی که باید این آیه را رنگآمیزی کند که «أُذِنَ لِلَّذِینَ یقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ»[8].
چلههای سنگینی داشتید امروز؛ این چلهها را در دستتان بگیرید، به خدا بگویید! اینها سرمایهی یک منتظر است: بیماریها، مریضیها، تمسخر دیگران، بر باد رفتن (اعتبار، حیثیت، آبرو، مال)، درگیری خانواده، سوءظن، اختلاف، بدبینی، عدم اطاعت فرزند از والدین، نگرفتن دعای والدین، بیحاصل شدن عبادات! تمام اینها چکشهای غیبت است بر فرق یک منتظر! از خدا بخواهید که خدایا، سرمایهی ما اینها است؛ هجرت کردهایم ما از خودمان به سمت تو! ناامید شدن از خود و دیگران و امید بستن به خدا، یک هجرت است؛ همان کاری است که همان اصحاب کهف کردهاند!
از خدا بخواهید که خداوند قبل از آمدن اربعین کار را تمام کند و این آتش غیبت را اطفاء کند و به وعدههای کریمانهاش وفا کند! «یا وافی؛ یا وَفیً»، تو که اهل وفا هستی، کمکی کن به اینها که اهل چلههای سنگین هستند؛ با روح و جسمشان چله گرفتند و ماندند در کهفِ حصین و دم درِ خانهی امام عصر ماندند!
[1]– سوره اسراء، آیه 33
[2]– سوره روم، آیه 19
[3]– خودکشی
[4] بزرگ نمایی
[5]– سوره کهف، آیه 9
[6]– سوره فتح، آیه 10
[7]– سوره اسراء، آیه 33
[8]– سوره حج، آیه 39