( این صوت در دیگر نوشتارهای منتشر شده با عنوان «صوت شماره 19: غروب غدیر 90» نام‌گذاری شده است.)

بازگشت به یک‌چیزي از «عادَ» می‌آید، «عود». ما در «عيد» توقع داريم بازگشت به چي كنيم؟ بازگشتِ در امروز، بازگشت به غديرِ 1400 سال قبل است كه بناي حُريت و آزادگی انسان امضاء شد از ناحیه‌ی خداوند و بشر به‌عنوان گل سرسبد خلقت تأیید شد!

امشب و امروز بسيار به‌جا است انسان محاسبه‌ای كند دقايقي كه واقعاً اين غديري كه مفروض شد از ناحیه‌ی خداوند (به اين عناوين، به اين شكل، به اين جزییات و كليات) آيا به دست ما رسيده است يا نه؟ قطعاً نرسيده است! چرا نرسيده است؟ علتش استمرار غيبت است كه ظهور براي علي‌ابن‌ابي‌طالب مقدر نشد و ائمه یکی‌یکی محروم شدند تا رسيد به فرزند آخري‌شان و ايشان هم هزارويكصدوخرده‌ای سال است كه همچنان دست‌هایش از ظهور كوتاه است! پس علت اصلي تمام مشكلات و نارسایی‌ها و ناکامی‌های ما در استمرار غيبت است! غدير است كه ركن اعياد است و اصل توحيد است!

از خدا بخواهيد خداوند ما را از شر غيبت نجات بدهد كه غيبت به معناي واقعِ كلمه، نبود آسايش و راحتي و امنيت و آزادی و استقلال است! استغناي ما به‌وسیله‌ی غيبت زایل شد؛ يعني آن اقتداري كه در فطرت داشتيم، بنا به وصلي كه به خدا داشتيم كه «اِنا لِلِّه و اِنا اِلَیه راجِعُون»[1] قرار بود بشر «خدايي» كند؛ يعني آنچه را كه خدا داده است او مورد استفاده قرار بدهد! خدا همه‌چیز به انسان داده است! «عَبْدِي أَطِعْنِي حَتی أَجْعَلْكَ مِثْلِي» این حديث قدسي است. خدا می‌گوید بندگي كن مرا؛ يعني به من نزديك باش؛ يعني مرا بشناس؛ يعني مرا دوست داشته باش و دنبال من بيا تا مثل من بشوي! وقتي مثل خدا شديم، «إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُونُ»[2]! خدا با يك «كُنْ فَيكُونُ» خلقتي را می‌برد و خلقت جديدي را می‌آورد. ما هم قرار بود اين كارها را بكنيم! چرا نكرديم؟ چرا ناتوان هستيم؟ چرا ناتوان هستيم از این‌که کوچک‌ترین و كمترين خواسته‌مان را به بار بنشانيم؟ باز هم علت، همين استمرار غيبت است!

پس تمام بیچارگی‌های ما، مال بدائي است كه در ظهور افتاده است! از خدا بخواهيد كه فرج را امشب، در این هفته نهایتاً امضاء كند! به نظر من خواسته‌های فرعي و فردي، همه فرع است؛ همه زائیده‌ی آن خواسته‌ی اصل است! خواسته‌ی اصلِ ما همين است كه خداوند هزاران سال است که وعده‌ی مدینه‌ی فاضله و بهشت برين در این عالم را داده ولي ما را منع كرده و محروم كرده است. خداوند در این تنگِ غروب غدير كه آن‌طور كه روايات می‌گوید ملائكه شاد هستند، اجنه شاد هستند، خداوند احقاق حقوق همه را بكند! آن حقي كه به ما وعده‌اش را دادند، حقِ واقعي بوده، حقيقي بوده؛ آن نيازي كه در وجود ما گذاشته به خودش و علي‌ابن‌ابي‌طالب و به اين روز كه هويت ما است، اصالت ما است، حقيقت ما است، چه روز سادات است، چه روز شيعيان است، چه روز انسان است! انسان در چنين روزي به تكامل قرار بود برسد كه متأسفانه منع شد و خشت اولِ غدير كج نهاده شد به‌وسیله‌ی دخالت انسان‌های دو رو و ناپاك و امروز غدير به دست ما رسيده با هزاران كيلومتر فاصله در معنا و محتوا!

اميدوارم در خانه‌ی اين فرزند رسول‌الله كه نشسته‌اید، خداوند ترحم كند! خداوند ۱۰-۲۰ تا اسم و صفت خشن و سنگين و ثقيل دارد در برابر ۴۰-۵۰ تا اسم و صفت زيبا و خوشایند و تاکنون متأسفانه با ما، با گروه منتظران، با آن ۱۰-۲۰ تا صفت و اسمش برخورد كرده و نابودمان كرده است! از خدا می‌خواهم كه امشب ورق را برگرداند و به ما طعم رحمانيتش را بچشاند؛ به ذائقه‌ی همه‌مان آن حلواي لطفش را كه این‌همه از لطفش تعريف كرده بچشاند! «أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ»[3] ما را لطيف خلق كرده، چه‌طور ممكن است تغذیه‌مان از اذیت و آزار زمانه و فشارهاي روزگار باشد؟ اين نمی‌خواند با هم! ناهمگون است، ناهمخوان است!

اميدوارم كه به تصدقِ سرِ اين فرزند پيغمبر كه هفت سالش است[4]، در آن خانه زندگي می‌کند و هم چنان اين مظالمي كه بر پدرش وارد شد و بر پدربزرگش و بر دوستانش، خداوند این‌ها را هزينه كند و امشب پایه‌های غيبت را بلرزاند و ان‌شاءالله در این هفته چشمان همه‌ی ما را به ظهور روشن كند!

در حفظ الهي باشيد! خدانگهدار همه‌تان!

[1]– سوره‌ بقره، آیه‌ 156

[2]– سوره‌ یس، آیه‌ 82

[3]– سوره‌ ملک، آیه‌ 14

[4]– ملکه سادات، نوه‌ی ایشان