قرار بود اكمال دين كند، دين را كامل كند كه متأسفانه نشد! تقیهی پیدرپی نگذاشت دين كامل بشود! قرار بود كه اتمام نعمت كند، نعمت را كامل كند كه متأسفانه آنهم نشد! امروز ما كه شیعهی علي هستيم، فرزند علي هستيم، بهجای نعمت در نغمت به سر میبریم؛ بهجای رحمت در زحمت هستيم و قرار بود كه راضي بشود از ما «وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا»[1] كه آن رضايت هم حاصل نشد چون اگر خدا از ما راضي بود، رضايت نمیداد به زجر ما!
بنابراين مشكل ما بر سر تحقق نيافتن اصل غدير است كه از 1400 سال قبل متأسفانه به دست نااهلان افتاد و آن جريان غدير لوث شد و ظاهراً تا امروز هم دست ما كوتاه است از وعدههای خدا که در غدير داده! در دعاي پيغمبر «اَللَّهُمَّ انْصُرْ مَنْ نَصَرَه»، ما ياري كرديم علي را با سلولهای مغزي و استخوانيمان و ياري نشديم! اين علتها، اين خلأها، اين چراها نشان میدهد كه اصل غدير، خشت اولش كج نهاده شد به خاطر وجود نفاق در اصحاب پيغمبر و تا امروز هم که به ما رسيد یکفاصلهی نجومي را نشان میدهد.
بههرحال امروز دعاي ما اين باشد كه خدايا، به وعدههای خودت كه 1400 سال قبل در غدير دادي عمل كن! ما عمل كرديم (پيغمبرت گفت كه: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاَهُ» هر كس كه من سرپرستش هستم، علي سرپرستش باشد و ما هم سرپرستي پيغمبر را با جانودل پذيرفتيم و هم سرپرستي علي را قبول كرديم) ولي تو به وعدههایت عمل نكردي! چرا؟ حتماً تو دلايل خاصي براي خودت داري چون خدا هستي و حكيم هستي و مسائل در دست تو است ولي بههرحال ما در امتداد پدران و مادرانمان داريم از دنيا میرویم درحالیکه ناكام هستيم و حيرتزده هستیم كه اين داستان غدير چه بود و اين دعاها، اين بشارتها، اين وعدهها، این چکها چرا محقق نشد؟
امروز با اين دلهای شكسته از خدا بخواهيد كه به حداقلِ خواستههای ما توجه كند كه تحققِ وعدههای غدير باشد كه اگر خداوند به آن مثلثي كه وعده داده: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا»[2] عمل کند، مسلماً هم خداشناس خوبي خواهيم شد، توحيدمان كامل خواهد شد و هم در نعمتها زندگي میکنیم (مثل خیلیها كه دنيا برایشان بهشت است) و هم اینکه رضايت خدا حاصل میشود! رضايت خدا به رضايت ما است! در آن آيه میگوید: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»[3] دوجانبه است رضايت، خشنودي دوجانبه است، عشق دوجانبه است، محبت دوجانبه است.
ما خدا را میخواهیم و میخوانیم و خواندهایم با همهی وجودمان، با هر چه كه به ما داده! آنچه به ما داده: جان است، سلامتي است، عمر است كه به همه داده است. همه رفتند بهرهبرداریهای شخصي كردند؛ ما آمديم به نفع خدا، براي خدا، به ياد خدا، به نام خدا ريختيم در فرصتگاه دنيا و در مزرعهی عمر و متأسفانه برداشتمان خار و خاشاك بود تا الآن ولي باز هم اميد داريم!
به خدا بگویيد كه گرچه خيلي ما در گردونهی زندگي شلاق طبيعت خورديم و حقمان است كه نااميد بشويم از تو (جايي كه پيامبران نااميد شدند! «حَتَّىٰ إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا»[4]؛ از ما بالاترها، از ما مهمترها مأیوس شدند از دست تو به خاطر كثرت آزار و اذيت ليل و نهار!) ولي با اين جهت باز هم عشق تو، علاقهی تو، اميد به تو سوسو میزند در قلب ازکارافتادهمان، در وجود یخکردهمان و اجازه نده اين دم آخر غيبت، اين انرژي باقیماندهی اندك در وجودمان به انتها برسد و ما دست از تو برداريم!
از خدا میخواهم كه خداوند به خاطر قرابت ما با او (از نظر خويشاوندي با پيامبرش و امامش، ائمهاش) ما را روسياه نكند و ما كه به همه روي غدير مانور داديم عمري و بشارت داديم، ما را سرافكنده نكند و چوپان دروغگو نكند و انشاءالله آبرو و اعتباري كه به داوود داد، به سليمان داد، به يوسف داد، به عيسي مسيح داد، به همهی ما عطا كند و ما را راضي كند از تقديرات!
خداوند همهتان را كمك كند! در حفظ الهي باشيد!
[1]– سوره مائده، آیه 3
[2]– سوره مائده، آیه 3
[3]– سوره مائده، آیه 119
[4]– سوره یوسف، آیه 110