[صوت نامفهوم است] موجوداتِ آفرینش نشد. عرفای بزرگ هر بار که جمعه‌ای بر صفحه‌ی عمرشان می‌تابد، نگران هستند که نکند این جمعه هم مثل جمعه‌های دیگر خداوند بدائی زده باشد و فریادگر از دسترس دور شده باشد! جمعه‌ای از شعبان است و شعبان هم آن‌چنان‌که از اسمش پیدا است، دو شعبه کردند خلایق را. شعبه‌ای از مستان، بی‌خبران، بی‌خردان، مسخ‌شدگانی که همه‌ی تلاششان صبحی است که به شب برسانند و شبی است که به صبح منتقل کنند و شعبه‌ای هم کسانی که هیچ آب‌خنکی آن‌ها را اشباع نمی‌کند و هیچ سفره‌ای آن‌ها را سیر نمی‌کند و هیچ بستری آن‌ها را ارضاء نمی‌کند! آن‌ها نیاز درونشان را می‌طلبند که عدل است! نَفَس کشیدنِ منهای عدالت یعنی روزمَرْگی؛ یعنی چیزی که همه‌ی انبیاء در عطش آن دست‌وپا زدند و مردند و چشم‌هایشان به آسمان بود که خداوند اجابت کند و مصلحی را که جانشین خود او است بفرستد و موفق نشدند و در تب «وَ انْتَظِرُوا إِنّا مُنْتَظِرُونَ»[1] سوختند و با دست خالی، آرزو به گور رفتند! این شعبه از خلایق کسانی هستند که همه‌ی وجودشان را امیر آسمانی احاطه کرده و به هیچ‌چیزی قانع نمی‌شوند! اینان در هر درد و غم و رنج و عذاب و اندوهی که قرار می‌گیرند، به اصل موضوع پی می‌برند که اصلِ همه‌ی دردها و رنج‌ها و مصیبت‌ها و فجایع، نبودِ ولیِّ آسمانی است و فقدان سرپرست سماوی باعث پیدایش تمام اثقال و سنگینی‌ها است که بر گُرده‌ی بشریت در طول هزاران سال خلقتش سنگینی می‌کند!

امروز از خدا بخواهید که بر کودکان ما رحم کن! از ما که گذشت، ما که آفتاب لب بام شدیم، جوان‌ها پیر شدند، همه‌ی وجودشان خالی از انگیزه و اراده‌ی زندگی شده؛ بر آن‌هایی که تازه قدم به عرصه‌ی دنیا می‌گذارند ترحم کن و به وعده‌های دیرینه‌ات عمل نما!

شعبان (که متصل است به رمضان) برای این است که طبق قاعده‌ی: «حَاسِبُوا اَعمَالَكُم قَبلَ اَن تُحَاسَبُوا»، سنجش کنیم که ما در کدام شعبه هستیم و «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‌ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ»[2] انسان خودش را بهتر می‌شناسد؛ «وَ لَوْ أَلْقى‌ مَعاذِيرَهُ»[3] اگرچه در محاورات و مکالمات و مکاتبات، خود را تبرئه کند از هرگونه غفلتی و مخاطب را تخطئه کند ولی در خلوت دل، قاضی وجدان است و به‌خوبی درک می‌‌کند که زندگیِ منهای منجی آیا حیات طیبه است؟ قابل تعشق است یا نه؟ شکنجه‌ای است که در همه‌ی ابعاد، آدمی را نابود می‌کند!

برای ورود به رمضان، شناخت خودمان اولویت دارد به شناخت رمضان! چرا که «مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»! رمضان ماه شناخت خدا است! اول باید خودمان را بشناسیم که ما کجای این آفرینش هستیم و در چه موقعیتی قرار داریم؟ در رمضان دنبال چه می‌گردیم؟ شب‌های قدر از خدا چه می‌خواهیم؟ به چه‌چیزی می‌خواهیم احیاء کنیم این نَفْس مرده را، این وجودِ داغون شده در فراق مصلح را؟ لذا باید خود را مهیا کنیم در خواسته‌ها و انگیزه‌ها و دیدمان نسبت به رمضان! امسال باید یک نگاه جدیدی باشد؛ نگاه نوینی که ما را در شب‌های احیاء از این حالتِ مردن تدریجی نجات بدهد!

پروردگارا، ترحم کن بر ما که ما به عشق تو تازیانه خوردیم و به یاد تو در قفس ماندیم و برای تو از نَفَس رفتیم! ترحم کن که تو رحمان هستی، رحیم هستی، لطیف هستی، کریم هستی و صادق‌الوعد هستی و هر چند در فشارهایی که تو اراده کردی قرار گرفتیم و روابطمان با تو مکدر شد اما باز همه‌ی وجود به تو ایمان دارد و در بیعت تو است و تو را می‌طلبد! ما در چنین شرایطی که «إِیّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّاکَ نَسْتَعین»[4] می‌گوییم، شرایطِ حقیقی و حقوقی است چون در عین سوختن، باز تو را می‌طلبیم و از تو یاری می‌طلبیم و به‌سوی تو پر می‌گشاییم و تو را می‌خوانیم و به یاد تو اشک می‌ریزیم!

[1]– سوره‌ هود، آیه‌ 122

[2]– سوره‌ قیامت، آیه‌ 14

[3]– سوره‌ قیامت، آیه‌ 15

[4]– سوره‌ حمد، آیه‌ 5