(این صوت در آرشیوهای قدیمی با عنوان «صوت شماره 8-قسمت ب: میزبانی خدا» نیز نامگذاری شده است و محتوای هر دو صوت یکسان است.)
سلامعلیکم
جمعهی خوبی داشته باشید! جمعهتان به خیروخوشی باشد! خداوند این جمعه را یومالموعود قرار بدهد و ما را از شرالازمنه نجات بدهد و در کنار سفرهی احسان و عطایای خودش میهمان گرداند! معمولاً جمعهها انسان به میهمانی میرود و یا میهمان برایش میآید و ما هم در ابتدا میهمان خدا هستیم در خلقت. خداوند ما را به میهمانیِ دنیا آورده و خودش آورده و ما را در همهی مسائل نیازمند قرار داده است! «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ»[1]. میهمانِ نیازمندی که هیچچیزی ندارد؛ نه لباس دارد، نه غذا دارد، نه وجه تنفسی دارد، نه شرایط زیستمحیطی دارد، نه امنیت دارد، نه عافیت دارد، نه عُلقِهای[2] دارد، نه اعصاب دارد، نه احساس دارد! یک چنین میهمانی آمده به میهمانی کسی که بزرگترین تعریفها را از خودش کرده است. نمیدانیم این تعریفها را خدا از خودش کرده است و یا نسبت دادهاند به خدا که «أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ»[3]! نمیدانی تو را ای میهمان، چه کسی آورده به سر سفرهی دنیا؟ کسی که لطیف است!
«إِقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ»[4] پروردگاری ما را از کوچهپسکوچههای هستی به این اقلیم آورده و در شرایط زمانی فعلی قرار داده که اکرم است؛ یعنی خالق کرم و کریم و ترسیمکنندهی کرامت است و تعریفهای زیادی که شده از خد در معرفت رب!
ازآنجاکه روز جمعه روز محاسبهی نَفْس است، باید سؤال کرد از خودمان که «مَنْ عَرَفَ نَفْسَه فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه» واقعاً این اعتبارات را، این امتیازات را، این صفات را، این خصایص را، این اسماءالحسنی را خدا به خودش داده یا نه بشر به خدا داده است؟ اگر خدا برای خودش قائل است و قبض کرده، اقتباس کرده، اختیار کرده، پس باید جوابگو باشد! یکی از اسامیاش، یکی از صفاتش «مسئول» است؛ «یا خَیْرَ الْمَسئولین»! ما به جهت اینکه خدا این شرایط را داشته و این صفات را داشته و این الفبای توحید بوده و این دائرهالمعارف الهی هست، دنبالش آمدهایم! این درِ باغ سبزی بوده که به آباء و اجداد همهی ما نشان دادند و ما مسلمان شدیم به معنای واقع کلمه؛ یعنی تسلیم خدا شدیم و بعد مؤمن شدیم؛ یعنی گرایش پیدا کردیم در بین 73 خطوط، به خط حنیف آمدیم. اینها باید ثابت شود! اطمینان قلب لازم است برای اینکه انسان ایمانش را حفظ کند! تعارفبردار نیست! ایمانِ تعبدی با یک فشار بالاتر از آن از دست میرود!
اگر ایمان تعبدی– بود، معلمِ پیامبران و پدر انبیاء (ابراهیم خلیلالرحمن) نمیگفت: «رَبِّ أَرِني کَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتي»[5] نشانم بده! باید دید! گفت: ایمان نداری؟ چرا در این مرحله ایستادهای؟ «قالَ بَلی»[6] ایمان دارم، «وَ لکِنْ لِيَطْمَئِنَ قَلْبِي»[7] میخواهم قلبم محکم شود! خدایا، ابراهیم خلیلالرحمن که خلیل تو است، دوست تو است، از مرحلهی عبودیت گذشته، از مرحلهی بندگی گذشته و به دوستی خدا رسیده، (یک چنین جایگاهی را خیلی از انبیاء ندارند!) او میگوید «رَبِّ أَرِنِي»، ما نگوییم «رَبِّ أَرِنِي»؟ ما اگر بگوییم، بیصبری کردهایم؟ فسق کردهایم؟ ما در چی «رَبِّ أَرِنِي» میگوییم؟ در تحقق وعدههایی که خودت دادهای! وعدههایی که در این کتاب که نامش قرآن است ثبت شده، به تو نسبت داده شده و یا قول خودت است!
«أُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»[8] قول چه کسی است؟ هم دعوت کردی، هم چک سفیدِ بلندمدت دادی! «أُدْعُونِي» دعوتش است و «أَسْتَجِبْ لَكُمْ» چکِ پذیرشش است! پس چرا هر چه خواندیم، جواب ندادی؟ این حلقه در کجای این زنجیرهی خلقت پاره شده که چنین وضعی پیشآمده است؟ ما را آگاه کن! تو میزبان هستی و میزبانِ کریمی هستی و به کرامتت ما امید داریم!
از اینطرف هم که گفتهای: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ»[9] ما در بین موجودات بنی آدم را تکریم کردیم، کرامت دادیم و اِکرام کردیم؛ یعنی سرِ سفره فرق است بین ما و حیوانات! به آنها روزی میدهی، به ما هم همانطور؟ به آنها ذلت میدهی، به ما هم همانطور؟ پس به چی تبریک گفتهای «فَتَبارَکَ اللَّه اَحْسَنَ الخالِقین»[10]؟ به بدبختیهای ما تبریک گفتهای؟ به بیچارگیهای ما مبارک باد گفتهای؟ به چهچیزی تو افتخار کردهای؟ «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ»[11]، این «أَحْسَنِ تَقْوِیم» ما کجا است؟ دربهدریِ غیبت است؟ افتادن از قطار توحید است؟ زجر و ناله و آزردگی است که هزینهی دوستیِ تو است، تعشق به تو است؟
روی اینها باید فکر بشود! لحظهی حساسی است در اسلام و عمر ما! این لحظات را مالک اشتر با همهی قدرتش سپری نکرد! سلمان فارسی با همهی عظمتش طی نکرد! ابوذر غفاری با همهی مقامش یک چنین امتحانی که ما پس میدهیم را پس نداد! الآن لحظهی حساسی است که از امتحانات ما گذشته و رسیده است به آزمودن صفات الهی، اسماءالحسنی، اصل توحید!
«رَبِّ أَرِنِي» که ما امروز میگوییم در دو بخش است: یکی مسائل شخصی که حوائج ما است و یکی در بعد عمومی یعنی مسئلهی ظهور. تو که میگویی: «وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ»[12]، وقتی یک فردی بیچاره است، بیپناه است، بیکسوکار است، دردمند است، زمینخورده است، ناله میکند که «آیا فریادرسی هست؟»، میگویی من دعوتش میکنم، من جوابت را میدهم، من دستت را میگیرم، من نازت میکنم، با فطرتش دنبال من میآید؛ «وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» من نزدیک هستم! تو نزدیک هستی و ما اینهمه زجر میکشیم؟ تو میبینی و اینهمه ما تاوان اسلامیت را میدهیم؟ اینها چالشهای اعتقادی است؛ به اینها رحم کن خدایا! اینها پیچیدگیهای الهیات است؛ به اینها ترحم کن! ایمان، دستبهدست به نسل آینده منتقل میشود. این ایمانِ پُر از سؤال چگونه منتقل به نسل بعدی بشود؟ «أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ»؛ امضاء دادی، تعهد دادی! تو خدا هستی! فَرد معمولی نیستی! تو مخلوق نیستی! تو مبسوطالید[13] هستی! تو خالق هستی! تو در انظار تقویم بشر اعلام میکنی: «أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» من اجابت میکنم هر کس که مرا خواست و خواند و یاری خواست! پس چرا جواب نمیآید؟ چرا این درِ اجابت زنگ زده؟ چرا بازش نمیکنی؟ چرا باعث شدی که ما به کفر گرایش پیدا کنیم؟ چرا ایمانمان را به چالش کشاندی؟
«رَبِّ أَرِنِي» که ابراهیم پدر ما گفت به خاطر قیامت بود که یکی از شاخههای اصول دین است؛ «رَبِّ أَرِنِي» که ما میخواهیم بر اصل توحید است! تمام این سؤالها راجع به خود خدا است تا بعداً نوبتِ قیامت و عدل و امام و پیغمبر برسد! الآن مسئله خود خدا است!
روی این مباحث باید فکر بشود و از وجدان یاری بگیرید و از نَفْس لوامه کمک بگیرید؛ یعنی اگر برای این سؤالها جواب نیاید مسلماً در رودخانهی گمراهی که هر لحظه هزاران نفر در آن قرار میگیرند و ناخواسته به سمتِ حرکت آب میروند، خواهیم رفت!
جمعهای که منتسب به امام عصر است، شفاعت ایشان باید در وهلهی اول روی مسئلهی توحید باشد! از اماممان بخواهیم که مگر نه آنکه تو واسطه هستی برای توحید ما؟ که در زیارتش نیز میخوانید بهوسیلهی شما عبادت میشود یا خودشان میگویند: «بِنا عُبِدَ اللَّه» بهوسیلهی ما مردم بندگی میکنند! «بِنا عُرِفَ اللَّه» در شناسنامهی معصومین آمده است بهوسیلهی ما خدا شناخته میشود! خُب بیایید کمک کنید آقایان! الآن عصر امامی است که بازماندهی امامان غدیر است. میگویند حیّ و حاضر است. چرا کمک نمیکنید؟ مگر نه آنکه شما متصدی اعتقادات امت هستید؟ چالش به این بزرگی ما را احاطه کرده است!
دو تا قسمت دارد این «رَبِّ أَرِنِي» که امروز ما میگوییم. یکی در بُعد خصوصی (حوائج شخصیمان است که باید بدهد خدا! اگر نیمی از حاجتهای من و شما را داده بود، امروز اینجوری با چنگ و دندان، سقف و دیوار و زمین را نمیشکافتیم و نالههایمان گوش فلک را کر نمیکرد!) و یکی هم در بُعد عمومی است یعنی مسئلهی ظهور! این «فَانْتَظِروُا»[14] تا کجا میخواهد پیش برود؟ این قطارِ انتظار و چشمبهراه بودن و دلواپسی و دغدغه، ایستگاهش کجا است؟ این «وَ انْتَظِروا إِنا مُنْتَظِرون»[15] از آن هیبتش کاسته شده، از آن چهارچوبش دور شده است! تا کِی باید انتظار داشت؟ مدام آفتاب طلوع میکند، غروب میکند، «وَ انْتَظِروا» منتظر باشید! او خالق است، بنده میخواهد منتظر باشد؟ با کدام انرژی؟ با کدام سوخت؟ با کدام دلخوشی؟ با کدام امیدواری؟
به خد عرض کنید (که در درد دلِ بین مخلوق و خالق هیچ حجابی وجود ندارد!) به خدا عرض کنید که هم جمعه است و هم شعبان است (که خلایق دو شعبه میشوند)[16] و هم در آستانهی رمضان است (که رمضان سفرهخانهی تو است) باید یک حرکتی بکنی، یک کاری بکنی! اگر نکنی و ما گمراه بشویم، مسئولش فقط خودت هستی! پس بخواهید از خدا!
[1]– سوره فاطر، آیه 15
[2]– وابستگی و دلبستگی
[3]– سوره ملک، آیه 14
[4]– سوره علق، آیه 3
[5]– سوره بقره، آیه 260
[6]– سوره بقره، آیه 260
[7]– سوره بقره، آیه 260
[8]– سوره غافر، آیه 60
[9]– سوره اسراء، آیه 70
[10]– سوره مؤمنون، آیه 14
[11]– سوره تین، آیه 4
[12]– سوره بقره، آیه 186
[13]– دارای توانایی و اختیار در انجام کار (فرهنگ فارسی عمید)
[14]– سوره یونس، آیه 20
[15]– سوره هود، آیه 122